سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در جستجوی دانش بیرون رود در راه خداست، تا آنگاه که برگردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کجایند مردان بی ادعا؟
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» در آغوش رسول خدا

از مادرم شنیدم که استاد در آخرین شب جمعه حیاتشان، یعنی پنج روز قبل از شهادتشان نیمه های شب با حالت عجیبی از خواب می پرند مادر از ایشان علت هیجان را جویا می شوند و ایشان می فرمایند:«خواب عجیبی دیدم، من و امام در صحن مسجدالحرام درکنار کعبه ایستاده بودیم، پیغمبر(ص) به طرف ما آمدند و به من نزدیک شدند من به امام اشاره کردم و گفتم:‌آقا فرزند شما هستند. حضرت رسول به طرف امام رفته و با ایشان روبوسی کردند بعد به طرف من آمدند و مرا محکم در آغوش فشردند و صورت مرا بوسیدند به طوری که الان گرمی لبهای ایشان را احساس می کنم پیش بینی می کنم که حادثه مهمی در زندگی من اتفاق خواهد افتاد. راوی: فرزند شهید

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( چهارشنبه 87/2/11 :: ساعت 11:48 صبح )

»» خواب مادر استاد مطهری

مادر استاد درباره عنایت الهی قبل از تولد او گفته است، «دو ماه قبل از تولد مرتضی شبی در خواب دیدم محفلی نورانی است و تمام زنان محل در مسجد اجتماع کرده‌اند، ناگاه بانویی محترم وارد شد و دو زن نیز همراه او بودند که بر اهل مجلس گلاب می‌پاشیندند، چون نوبت به من رسید،‌ به آنان فرمود:«سه بار گلاب بپاشید»،‌ از او دلیل آن را جویا شدم، با خوشرویی پاسخ دادند:«به خاطر آن جنینی که در رحم داری، چنین کاری لازم بود زیرا او آینده درخشان خواهد داشت و به جامعه اسلامی خدمات عظیم و گسترده‌ای خواهد کرد».

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( چهارشنبه 87/2/11 :: ساعت 11:46 صبح )

»» از عدالت چه خبر

از عدالت چه خبر

سولماز عبدی
شاعری داشت وطن
که همیشه می گفت
((اهل کاشانم من ...
پیشه ام نقاشی!
سر سوزن ذ وقی ...))
و همیشه پرسید:
(( خانه دوست کجاست!))
و همیشه ترسید:
((آب را گل نکنیم!))
در عوض من ا مروز
نه همینک امروز
همچنان باز هنوز
دایمأ می گویم :
اهل ایرانم من !
دایمأ می پرسم
از عدالت چه خبر؟
دایمأ می گویم :
آب را گل بکنیم
در فرو دست یکی هست که می دزدد آب !
اهل ایرانم من
وطنم معبر شط تاریخ
بعد مرگ پدرم من (( مسلمان)) ماندم
حالیا می گویم :
حکم من حکم نبی (ص)
سر تاریخی من مهر نبی (ص)
نام من زنده به اسماء علی (ع)
شغل من ، عشق ولی
من اگر نقاشم
نقش من نقش زنی یا مردیست
که درون رگ او خون عدالت جاریست
پس می پرسید، چرا می پرسم
از عدالت چه خبر
خانه اش را چه کسی می دا ند !
ره این خانه کجاست ؟
شرف و نام و بزرگی ز که دارد میراث
من شنیدم که کسی گفت :
« علی (ع)»
و شنیدم که خمینی فرمود :
(( عین ، در حرف عدالت همه جا « عین علی » است ))
اهل ایرانم من
راستش من گویم
بی عدالت نفسم میگیرد !
و مترسید اگر می گویم
آب را گل بکنیم
در فرو دست یکی هست که می دزدد آب
چینی نازک او قلابی است
یک تلنگر کافی است
آب را گل بکنیم
فصل پر بارانی است
می توان دریا شد
از علی تا به علی فاصله نیست.
منبع: وبلاگ بهترین شعر من



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( چهارشنبه 87/2/11 :: ساعت 11:44 صبح )

»» هیچ وقت خون شهید هدر نمی‌رود

هیچ وقت خون شهید هدر نمی‌رود، خون شهید هر قطره‌اش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون می‌گردد و در پیکر اجتماع وارد می‌شود.


علامه شهید مطهری


شیخ شهید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( چهارشنبه 87/2/11 :: ساعت 11:30 صبح )

»» شهید مطهری

شهید مطهری، نور تابنده ای بود که انوار یکتا پرستی را بر جان مخاطبان خود تاباند و زنگار انحراف و التقاط را از دل ها زدود. او تجسم معارف اسلامی، علوم و فنون عقلی و نقلی، اصلاحگر بزرگ جامعه اسلامی و مظهر کامل یک اندیشمند برجسته کشور ایران و جهان اسلام بود.

به حق او یکی از بزرگترین معماران بنای فکری نظام اسلامی به شمار می آید. بی تردید کتاب ها و گفتارهایی که این نظریه پرداز اسلامی به آن ها پرداخته برای جامعه اسلامی، حیاتی و چاره ساز است.

در طول تاریخ زندگی بشر، چهره های درخشانی ظهور کرده اند که هم چون مشعل فروزان، فراراه زندگی مردمان را روشن و آنان رابه سوی اهداف متعالی رهنمون ساخته اند. استاد شهید مرتضی مطهری، فرزند راستین اسلام ناب محمدی صلی الله علیه والله و سلم است که هم عزت خون شهیدان راه حق را پشتوانه شخصیت کم نظیر خود دارد و هم کرامت اندیشه و قلم علمای ربانی را. بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی رحمه الله، او را حاصل عمر خود می دانست و رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) نیز فرمود: ‹‹ آثار استاد مطهری مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی است و به حق، شاگرد شایسته امام امت و از افراد نادر وکم نظیر زمان ما و عصاره ای از اندیشه های اسلامی می باشند››.
 

شرح مختصر زندگانی مولف شهید

استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان  واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن, آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن, آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهده گرفته اند. و در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند. در تهران به تدریس در .مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد .

در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.

وی همچنین درکنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.

پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی ای که پرونده این گروه, تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، ایجاد انجمن اسلامی در مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره می پردازد.

به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک کرد.

و در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به «مجاهدین خلق ایران» پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال 1355 به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران» را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

 

و گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی(ره) پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی (ره) و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند.

سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( چهارشنبه 87/2/11 :: ساعت 11:21 صبح )

»» استاد شهید مطهری

مرتضی مطهری

مرتضی مطهری در جوانی

 
مرتضی مطهری در جوانی

آیت الله مرتضی مطهری  مفسرقرآن کریم، متکلم،[?] عضو هیئت موتلفه اسلامی و از ایدئولوگ‌های جمهوری اسلامی ایران بود که با عنوان معلم شهید هم مشهور گردید.

 

[ویرایش] دوران کودکی و نوجوانی

او در فریمان واقع در ?? کیلومتری شهر مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می‌گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می‌پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می‌ورزد. در سال ???? علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می‌شود در حالی که به تازگی موسس آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته‌اند.

[ویرایش] دوران جوانی

در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و امام خمینی (به مدت ?? سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می‌گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد مطهری گاهی به بروجرد می‌رفته و از محضر ایشان استفاده می‌کرده‌است. وی مدتی نیز از آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره‌های معنوی فراوان برده‌است. از اساتید دیگر استاد مطهری می‌توان از آیت الله سید محمد حجت (در اصول) و آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده‌است. در سال ???? در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می‌رود به تهران مهاجرت می‌کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانی‌های تحقیقی می‌پردازد. در سال ???? اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می‌گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می‌کند. در سالهای ???? و ???? که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می‌شود. استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ???? تا ???? سخنران منحصر به فرد این انجمن می‌باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده‌است.

[ویرایش] فعالیت‌های سیاسی

او کنار امام بوده‌است به طوری که می‌توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاش‌های او و یارانش دانست. در ساعت ? بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ???? به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می‌شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می‌گردد. پس از ?? روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می‌شود.

پس از تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیت‌های روحانی عهده دار رهبری این هیئت‌ها می‌گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط محمد بخارایی کادر رهبری هیئت‌های موتلفه شناسایی و دستگیر می‌شود، ولی از آنجا که قاضی ای که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می‌فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد مطهری از مهلکه جان سالم بدر می‌برد.

[ویرایش] فعالیت‌های علمی-فرهنگی

کارت شناسایی مرتضی مطهری به عنوان استاد دانشگاه تهران
کارت شناسایی مرتضی مطهری به عنوان استاد دانشگاه تهران

در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاه‌ها، انجمن اسلامی، نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می‌دهد. به طور کلی او که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود، و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجروی‌ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ???? به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می‌توان او را بنیانگذار آن مؤسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تک‌روی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرح‌های استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد، سرانجام در سال ???? علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

[ویرایش] اقدام علیه اسرائیل

در سال ???? به خاطر صدور اعلامیه‌ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ???? تا ???? برنامه‌های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می‌کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ???? ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

[ویرایش] مبارزه با التقاط

اما مهم‌ترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ???? تا ???? به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می‌رسد. گذشته از امام خمینی، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به «مجاهدین خلق ایران» پی می‌برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می‌دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می‌نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه امام خمینی مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته‌ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می‌نماید و هم‌زمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می‌کند. در سال ???? به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات زودتر از موعد مقرر بازنشسته می‌شود. همچنین در این سال‌ها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیت‌های روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران» را بنیان می‌گذارد بدان امید که روحانیت شهرستان‌ها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

[ویرایش] ارتباط با امام و انقلاب

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته‌است ولی در سال ???? موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه‌های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام‌وقت درخدمت نهضت قرار می‌گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می‌نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می‌کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می‌نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می‌گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود.

[ویرایش] شهادت

وی در «ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ????» در تاریکی شب -در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود- با گلوله گروه فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می‌رسد.

[ویرایش] آثار

  • آیینه جام
  • اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب
  • آزادی معنوی
  • اسلام و مقتضیات زمان (? جلد)
  • آشنایی با علوم اسلامی (? جلد: منطق و فلسفه، کلام و عرفان و حکمت عملی، اصول فقه و فقه)
  • آشنایی با قرآن (فعلا ?? جلد)
  • شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی (? جلد)
  • امامت و رهبری
  • امدادهای غیبی در زندگی بشر
  • انسان در قرآن
  • انسان کامل
  • انسان و ایمان
  • انسان و سرنوشت
  • بیست گفتار
  • پاسخهای استاد به نقدهای کتاب مساله حجاب
  • پیامبر امی
  • پیرامون انقلاب اسلامی
  • پیرامون جمهوری اسلامی
  • تعلیم و تربیت در اسلام
  • تکامل اجتماعی انسان
  • توحید
  • جاذبه و دافعه علی
  • جامعه و تاریخ
  • جهاد
  • جهان‌بینی توحیدی
  • حرکت و زمان در فلسفه اسلامی (? جلد)
  • حق و باطل
  • حکمت‌ها و اندرزها
  • حماسه حسینی (3 جلد)
  • خاتمیت
  • ختم نبوت
  • خدمات متقابل اسلام و ایران
  • داستان راستان (? جلد)
  • درسهای الهیات شفا (? جلد)
  • ده گفتار
  • زندگی جاوید یا حیات اخروی
  • سیری در سیره ائمه اطهار
  • سیری در سیره نبوی
  • سیری در نهج‌البلاغه
  • شرح مبسوط منظومه (? جلد)
  • شرح منظومه (? جلد)
  • شش مقاله (الغدیر و وحدت اسلامی)
  • شش مقاله (جهان بینی الهی و جهان بینی مادی)
  • عدل الهی
  • عرفان حافظ (تماشاگه راز)
  • علل گرایش به مادیگری(به ضمیمه ماتریالیسم در ایران)
  • فطرت
  • فلسفه اخلاق
  • فلسفه تاریخ (? جلد)
  • قیام و انقلاب مهدی (به ضمیمه شهید)
  • لمعاتی از شیخ شهید
  • مساله حجاب
  • مساله ربا (به ضمیمه بانک و بیمه)
  • مساله شناخت
  • معاد
  • مقالات فلسفی (? جلد)
  • نبوت
  • نظام حقوق زن در اسلام
  • نظری به نظام اقتصادی اسلام
  • نقدی بر مارکسیسم
  • نهضت‌های اسلام صد ساله اخیر
  • وحی و نبوت
  • ولا‌ها و ولایت‌ها

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( چهارشنبه 87/2/11 :: ساعت 11:20 صبح )

»» جگر شیر نداری سفر عشق مرو

 



جگر شیر نداری سفر عشق مرو

پرچم ، پیشانی بند ، انگشتر ، چفیه ، بی سیم روی کولش ، خیلی با نمک شده بود . گفتم : « چیه خودتو مثل علم درست کردی ؟ » . می‌دادی پشت لباست را هم بنویسند . ناگهان پشت به من کرد و پشت لباسش را نشان داد . عبارت جالبی نوشته شده بود ؛ گفتم به هر حال اصرار بی خود نکن بی سیم چی لازم است ولی تو را نمی‌برم . هم سنت کمه هم برادرت شهید شده . از من حساب می‌برد و کمی هم می‌ترسید ، دستش را گذاشت روی کاپوت ماشین و گفت : « باشه نمی‌آم ولی فردای قیامت شکایتت را به فاطمه زهرا می‌کنم . می‌تونی جواب بدی ؟ » . گفتم : « برو سوار ، سفارش کردم که بچه است نکند گم شود » . بعد از عملیات داشتیم شهدا را جمع می‌کردیم . بعضی ها فقط یک گلوله و یا ترکش ریز خورده بودند . یکی را هم که ترکش سرش را بریده بود برگرداندم . پشت لباسش را دیدم همان رزمنده کم سن و سال بود : « جگر شیر نداری ، سفر عشق مرو » .    

منبع: سالنامه یادیاران  

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( یکشنبه 87/2/1 :: ساعت 8:38 عصر )

»» اینم قسمتی از وصیتنامه شهیدمحمد عبدی

یا رب المهدی

 

شهید محمد عبدی در تاریخ 16/11/1377  در درگیری با قاچاقچیان واشرار در سیستان وبلوچستان به شهادت رسید. مزار شهید بهشت زهرا،قطعه 50،ردیف 37 می باشد.

 اینم قسمتی از وصیتنامه شهید:

بسم رب الحسین (ع)                                                                                                                     

برادران رفقا و آشنایانم!

اکنون که به توفیق و لیاقت شهادت رسیده ام و در بهشت غلامی اهل بیت جای همه شما را خالی می کنم. هیچ وقت اردوهای مشهد مقدس را یادم نمی رود .هیچگاه حرمهایی که با ذکر می رفتیم یادم نمی رود. بازار رضا رفتن ها- قم و جمکران رفتن ها-اردوهای زیارتی-سیاحتی و گردش  جنگل رفتن ها-کوه رفتن ها -سد لتیان رفتن ها- شب ها حاج منصور رفتن - مراسمات سعید رفتن- رفتن به نماز جمعه ها - در اتوبوس همراه با صلوات ها - دستهای همدیگر را گرم فشردن بعد نماز ها و آه یادم نمیرود شرکت در مراسم تشییع جنازه شهدا را که خداوند هیچ گاه این فیض را از ما نگیرد . دویدن پشت سر جنازه شهدا، ذکر گفتن ها و گریه کردن ها و کول گرفتن تابوت ها. وای وای! ایام فاطمیه، خانه احمد چه حالیمی داد. یادتان هست با آن شهید گمنام _ سید محمد _ چه صفایی داشتیم. چه حالی می داد وقتی پیکر یکی از بچه ها را می آوردند...

حال اصل حرفم!                                                                                                                      
جمع خوب و با صفایتان را با نفاق و دروغ و پلیدی دیگری عوض نکنید .نگذارید برادریتان به دشمنی تبدیل شود با هم بخندید و با هم گریه کنید .سعی کنید مراسم سالگرد شهدای محل،پایگاه و هیئتتان را برگزار کنید. نمایشگاه بزنید.

راستی

در مراسمات و برنامه هایتان یک خواهش دارم یک کار کوچک هم به نیت حقیر انجام دهید.در هر مراسم یا برنامه هایی که بود قول بدهیدکه با *اخلاص *انجام دهید. خیلی  نیاز به دعای خیر و عمل صالح دارم، چشم به راه هستم.

*برادران و دوستان خصوصانوجوانان! مسجد ها را خالی نکنید*، درس بخوانید.*کار کنید.* اگر لیاقت یافتم همه شما را دعا می کنم و شما نیز مرا در هیآت و جلسات بسیج دعایم کنید.امیدوارم همه با هم در صف شهدا و در روز قیامت پشت سر امام خمینی و حضرت زهرا (س) وارد بهشت شویم.

بسیجیان،هیئتی ها، بزرگتر ها و کوچکترها، حلالم کنید.

بسیجی شهید محمد عبدی

اینم  یک شعر  قشنگ از شهید عبدی:

 

آبی  تراز آنیم که بیرنگ بمیریم               از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

 

 ما  آمده  بودیم  تا  مرز  رسیدن              همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم

 

 ما را بکُش و مُثله کن و خوب بسوزان          لایق که نبودیم در این جنگ بمیریم

 

یک جرات پیدا شدن و شعر چکیدن               بس بود که با آن غزل آهنگ بمیریم

 

پای طلب و شوق رسیدن همه حرف است         بد خاطره ای نیست اگر لنگ بمیریم

 

 تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم             شاید که خدا خواسته دل تنگ بمیریم

 

 فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد             در غیرت ما نیست که از سنگ بمیریم

 

 هرگز نکنم شکوه و ناله نه گلایه                 الحق که در این دایره خونرنگ بمیریم

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( یکشنبه 87/2/1 :: ساعت 8:30 عصر )

»» زمزمه ای با کاروان شهدا !

یا رب المهدی

زمزمه ای با کاروان شهدا !

ای شهدا برخیزید . گویی اینجا همه چیز تمام شده است.انگار نسل جهاد دیده دیروز به پایان خط رسیده است. می ترسم اگر سراغمان نیایید و کلامی و حرفی بر زبان نیاوردید ما هم کم کم باورمان شود که همه چیز تمام شده است. باورمان می شود که دیگر رد پایی از شما پیش رویمان نیست و باید با دنیای مدرن پیش رفتو پرستیژ داشت و با محاسن آنکارد و قیافه ای اداره ای همه چیزمان مثل آدم شود. اگر شما حرفی نزنید. باورمان خواهد شد که امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و همگی گفتیم: " الحمدالله، جنگ خانمانسوز تمام شد".

ای شهدا! که جوانمردی فقط در ذائقه شما بود.بیایید و لحظاتی از خلوت بهشت فارغ شوید و زخم ترکش ها را فراموش کنید و از ما دلجویی کنید. بعد از شما، لباس خاکیمان را از تنمان درآوردند. اجازه نداریم، مثل آن روزها بگوییم؛ " التماس دعا" به ما می آموزند که چگونه بخوانیم و بنویسیم!
ای شهدا! آن چه دنیای بی شما و بی امام(ره) را برای ما قابل تحمل کرده است، وجود خامنه ای عزیز است.
ای خوش انصاف ها! این جا دیگر بلدوزرهای جهادگران بی سنگر که خاکریز های صداقت و درستی را بنا میکردند ، خاموش شده است.این جا خیانت به رفیق قاموس فرصت طلبان و رسیده به جاه و مقام به بهای خاموشی عزت نفس است.
ای شهدا! این جا دیگر از عروج خبری نیست و همه در فنا شدن دست و پا می زنند. دستهای ناپاک به هم گره خورده تا بر نسل جوان امروزی روح بی اعتقادی و دنیا زدگی را جریان دهد. دنیای غرب، کوبه هوس را بر دلها می کوبد و در این روزگار، مردم پر فتنه ای هستند که با زبان دین، مراد دنیا و مسند و بقا بر قدرت خویش را می طلبند و از تکه تکه شدن پیکرها، نردبان صعود می سازند. اگر در برابر مظالمشان، کلام حقی بگویی، در مسلخ گاه هوا و هوس هایشان، قربانی می شوی.
آری، این جا بازار هزار رنگ بی مهری هاست. ساکنین اینجا به جرم بی وفایی محکومند. برای همین است که دلمان تنگ شماست. دیگر یاد شما از چند شب خاطره فراتر نمی رود.بسیجی بودن، به همان چند قطره چکانِ فلج اطفال، خلاصه شده است. گریه و حسرت در فراغ شما، به جهالت و حواس پرتی یاد می شود.
ای شهدا! به داد ما برسید. این جا ماندن سخت است. قنوت نمازمان را با دلتنگی شما می بندیمو در سجده بی تاب فراغ شما هستیم و در رکوع خمیدگی قامتمان نشان دوری از شهادت است. این سکوت غربت، دردناکترین دردی است که تاب و تحمل را از وجودمان زدوده است. ما هرگز به چنین صلح سبزی فکر نمیکردیم و تنها جولانگاهمان، میدانهای سرخ اندیشه مان بود و اینک بازمانده ترینیم. زندگی بی شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است و در این انتظار، بی تابیم و برای وصل به شما لحظه شماریم. اگر چنین نباشیم باید آن قدر بی تفاوت شویم که همه باورهامان را فراموش کنیم تا ما نیز مانند دیگران به نوایی برسیم و از مسیر تملق و چاپلوسی، خادمین درگاه مصلحت اندیشان شویم.

ای شهدا! ما در روزگار فقر محبت نگاهمان لبریز از یاد و التماس به شماست.اگر خوب گوش کنید، خواهید شنید که دل ِشکسته ما بهترین آوازی است که در فراغتان می نوازد. پس از شما، تحمل این روزگار سخت است. صبرمان، بهانه ای است که ما را به سکوت مرگ آوری دعوت می کند. کامیابی های دنیا، مقدمه فراموشی از ذکر خداست و پایانش با لبخند شیطان مأنوس است.
ای شهدا! صبر ما برای شماست هر چند به فنا و فراموشی جان ما باشد. یادتان نرود در هنگامه خلوت و جلوت، دستی بر دلهای رنجور ما برآورید.

خداحافظ ای شهدا، ای گلبرگهای خونین شلمچه، ای بهای سوخته فکه، ای گلوله های تشنه، ای تشنگان فرات شهادت، شما رفتید و ما ماندیم  و راه نا تمام...

الاحقر محمد عبدی

 برگرفته از وبلاگ شهید عبدی .

عکس از قافله 1



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( یکشنبه 87/2/1 :: ساعت 8:25 عصر )

»» شیعه بودن سخت است برادر

شیعه بودن سخت است برادر

سید علیرضا حسینی عارف
آمده بودند تا امامشان را ببینند. از راهی دور و با مشقتی فراوان. خادم بیت پرسید: «بگویم چه کسانی آمده‌اند؟» ـ بگو جمعی از شیعیانتان به زیارت آمده‌اند.
خادم رفت، و شاید پاسخی که آورد برای آنان ـ و شاید برای ما و همه کسانی که آن را شنیده‌اند ـ سنگین بود: «امام گفتند شما که شیعه ما نیستید!» ... و کمی طول کشید تا آنان فهمیدند که حداکثر می توانند خود را «محب اهل بیت» بدانند نه شیعه آنان.
***
معاویه، آب را که گرفت تصور کرد که جنگ را برده است. پس دستور داد که نگذارند قطره ای از آن به کام تشنه یاران علی برسد. اما در آن سو، فاتح خیبر شمشیر به دست داشت و خطبه‌ای آتشین بر لب. جنگ مغلوبه شد و آب به دست سپاه عراق افتاد. معاویه این بار اندیشید که جنگ را تمام و کمال باخته است؛ چرا که علی نخواهد گذاشت که لبان تشنه سپاهیانش با آب شریعه نمناک شود. عمرو عاص، اما، او را از خطایش آگاه ساخت: «آن علی که من می شناسم، کسی نیست که تو و لشگریانت را تشنه گذارد.» علی می‌توانست مهار آب را بگیرد و اسب «قدرت» را بتازاند. اما مرام او این نبود که به قیمت پایمال کردن اخلاق و فتوت، قدرت دنیا را بگیرد؛ حتی اگر یک سوی آن قدرت، در هند و قفقاز باشد و سوی دیگر آن در مرزهای روم و اندلس.
اولین بار که صدق داستان اول را از عمق وجود فهمیدم، و فهمیدم که خودم و هزاران هزار مثل خودم که ادعای شیعه بودنمان بلند است و خود را «پیرو علی و آل علی» می دانیم، در واقع شیعه نیستیم، زمانی بود که دیدم، اخبار و عکسهای ازدواج شرعی و قانونی یک سیاستمدار ـ که هیچگاه با مواضع و افکارش موافق نبودم ـ وسیله ای برای استفاده سیاسی رقیب شده است و ... در گیر و دار روزهای طولانی جنگ صفین، «ابن عباس» به دنبال فرمانده می گشت. عاقبت او را در گوشه ای از خیمه گاه پیدا کرد در حالی که وصله‌ای بر وصله‌های پر شمار کفش کهنه اش اضافه می‌کرد. وقتی ابن عباس با التهاب از حکومت و سیاست گفت تا شاید فرمانده را به تلاشی مضاعف برای دستیابی به قدرت ترغیب کند، علی سرش را بلند کرد، کفش کهنه اش را نشان او داد و پرسید: «به نظر تو این کفش چند می‌ارزد؟»
ـ هیچ!
و فرمانده برای ابن عباس روشن کرد قدرتی که برخی اینقدر حرص و جوشش را می خورند، از آن کفش پر پینه هم بی ارزش تر است؛ مگر آنکه ...
****
آمده بود، نگران و هراسان. شرم مانعش می‌شد که حرفش را بزند. و از دیگر سو، ترس از عذاب آن جهانی ، امانش را بریده بود. عاقبت دل به دریا زد و مهر از رازش برگشود: «گناهی بزرگ کرده‌ام. پاکم کن.» و امام می دانست که پاک کردن او آسان نیست.
ـ برو، شاید اشتباه کرده‌ای.
و رفت، اما ندامت خواب از چشمانش ربوده بود. فردا، دوباره آمد و تقاضای دیروز را تکرار کرد، و جواب دیروز را شنید. هر چه باشد علی، خلیفه خدا است... و خلیفه باید صفات خلیفه گذار را داشته باشد. و یکی از این صفات «پرده پوشی» است.
و این پرده پوشی تا روز سوم هم ادامه یافت؛ روزی که جوان پشیمان دوباره باز آمد، با چشمانی سرخ از بی خوابی، و وجدانی در غلیان و جوشش از بیم و نگرانی.
****
و تو خود برای قضاوت کافی هستی... کدامین ما شیعه‌ایم؟ و کدامیک از ما بر تعریف و تماشای فحشایی که نقل ناخوانده محافل و شیرینی شیطانی مجالسمان بود چشم بستیم؟
کدامینِ ما شیعه‌ایم؟ و کدامیک از ما از آنچه که به جوانی مسلمان نسبت داده شده بود «پرده پوشی» کردیم؟ و تو خود قضاوت کن... آیا ما شیعه‌ایم و پیرو علی و آل علی؟
نه! ما حداکثر می‌توانیم خود را «محب» اهل بیت بدانیم!.. شیعه بودن سخت است برادر...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( یکشنبه 87/2/1 :: ساعت 8:20 عصر )

   1   2      >

>> بازدید امروز: 81
>> بازدید دیروز: 18
>> مجموع بازدیدها: 262124
» درباره من

کجایند مردان بی ادعا؟
سلمان
نوکر و خادم شهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداء

» پیوندهای روزانه

[232]
بسیجی شهید محمد عبدی [305]
کجایند مردان بی ادعا؟ [253]
[183]
[آرشیو(4)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
کجایند مردان بی ادعا؟[183] .
» آرشیو مطالب
خرداد ماه 1387
اردیبهشت ماه 1387
فروردین ماه 1387
اسفند ماه 1386
بهمن ماه 1386
دی ماه 1386
آذر ماه 1386
آبان ماه 1386
مهر ماه 1386
شهریور ماه 1386
مرداد ماه 1386
تیر ماه 1386
اردیبهشت ماه 1386
فروردین ماه 1386
بهمن ماه 1385
دی ماه 1385
آدر ماه 1385
تیر ماه 1387
تیر ماه 1387
مردادماه 1387
شهریور ماه1387
مهر ماه 1387
خرداد ماه 1388
البرادعی:کاملا تحت تأثیر شخصیت آیت الله خامنه ای قرار گرفتم
مرداد ماه 1388
فروردین 1389

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
بندیر
شب و تنهایی عشق
یادداشتها و برداشتها
فطرس
نور
پنجره چهارمی ها
Manna
دانلود download امپراطور دریا بازی موبایل نرم افزار کرک کد لینک
شهدای استان خراسان
گلی از بهشت
تبادل لینک وافزایش بازدید
دست نوشته
((( ب ا ح ا ل ه)))
خط بارون
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
اس ام اس طنز بدو بیا بخون
همیشه منتظرت هستم ، ای عدل وعده داده شده...
عاشق دلباخته
یا زهرا(س)
ESPERANCE
غریب روزگار یوسف زهرا
حـــکــمـــت آ بــــاد
راهنما
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
همه چیز...
یا زهرا (س) مدد
صعصعه
● باد صبا ●
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
باران
دل ها تنها به یاد خدا آرام می گیرد
عشق بی همتا
Media Center
عمومی
یادداشت های یه آسمونی
بیاوببین...!‏
امیر
تا پرواز....
عهد ولایت
شادی(زمزمه های دلتنگی)
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
بروز ترین و بزرگترین و بهترین مرجع رپ فارسی
ترفندهای کامپیوتر
MAKHo0oF gr0ups
داستان و راه های توحید جویان بزرگ
نـو ر و ز
شهید ابراهیم کشاورز
آسمان آفتابی
وبلاگ رسمی امپراطور دریا
ღღღعاشقونهღღღ
اس ام اس و مطالب طنز و عکس‏های متحرک
خدای که به ما لبخند میزد
خورشید بی غروب
دوست دارم تو تنها ارزویم باشی
سلمان
شهید محمد عبدی
فریاد دل
ساجدین
جستجوگران نور
کوثر
راویان نور
کلوب
دکتر احمدی نژاد
تبیان
شاهد
عکس
امام خمینی
ایراپیک
ایرایپک 1
گلخانه
وبگذار
بانک صوت وفیلم
آرماگدون
نخلستان
حاج حمید
کانون وبلاگ نویسان مذهبی
3 نقطه
شیعیان
صلوات
شبکه اول
حسینیه
شهید آوینی
همبلاگی
مرکز دانلود نوحه ایران
زیباترین وبلاگهای روز
امتداد
آفتاب
خبرگزاری فارس
امام حسین
مرحوم آغاسی
بچه های اهل قلم
پارس قرآن
لبیک
پشتیبان شبکه
آپلود تصاویر
یاسین
حامیان دکتر احمدی نژاد
دولت عشق

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان











































































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب