چون قرآن بر مردم بی غرض خوانده شود، بدون اختیار اشکهایشان روان میشود. زیرا این کلام سخن محبوب است و آنان را به یاد حبیب میآورد، و از وطن اصلی و محلّ دائمی، اشاره و نشان دارد؛ و بدون درنگ ایمان میآورند. <\/h1>
«وَ إِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ»1 ؛ چون آنچه را به سوى این پیامبر نازل شده، بشنوند، مىبینى بر اثر آن حقیقتى که شناختهاند، اشک از چشم هایشان سرازیر مىشود. مىگویند: پروردگارا، ما ایمان آوردهایم پس ما را در زمره گواهان بنویس.<\/h1>
آیات الهیه که گفتار شوق به سوی خداوند قدیم ازلی است، ببینید با دل های گرسنه و جان های تشنه چه میکند! مثل این که آدمی را از زمین بر می کند و در فضای قدس و تجلی نور تجرّد و وطن اصلی در حضور ربّ وَدود می نشاند.<\/h1>
خواب و خوراک را می برد، راحتی را می زداید؛ مؤمن در شب های تار زمستان سرد وضو می گیرد و مشغول تلاوت قرآن می شود، به سجده می افتد، بر می خیزد. با قرائت هر آیه ای گویی در باغی مخصوص داخل می شود، و از میوه شیرین و گوارا و معطّر درخت آن باغ می خورد. از این درخت عبور میکند، درخت دیگر به شکل دیگر. از آن هم میگذرد به درخت دیگر؛ میوه ای شیرین و گوارا، آرام بخش دل و راحت نفس پرتشویش و پرغوغای آدمی می شود.<\/h1>
«إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لَا یَسْتَکبِرُونَ»2 ؛ جز این نیست که کسانى به آیات ما ایمان مىآورند که چون بدانها یادآورى شوند سجدهکنان بیفتند و پروردگار خویش را همراه با سپاس و ستایش به پاکى یاد کنند و گردنکشى نکنند. از علائم کفر، عدم پذیرش آیات قرآن است.
اینها حالات و ملکات خوب است که ایجاب نشاط و سرور، و رعب و خشیت را دارد که نتیجه شفا و نور و رحمت بودن قرآن است برای مؤمنین که در مراحل سیر و سلوک نفسانی خود بدان دست می یابند؛ ولی بر عکس برای کافران و مستکبران موجب سختی و ظهور کثافات نفسانیه و بروز خمیره ها و ریشه های جهل و صفات شیطانی میگردد. آری ، همین قرآنی که چون بر مؤمن قرائت شود روحش به ملکوت اعلی پرواز میکند و نفسش در اثر وزش نسیم های لطف و جذبات محبوب در اهتزاز می آید، اگر بر شخص کافر و منکر خوانده شود چنان برافروخته می شود که گویی می خواهند کوه های جهان را بر سرش بریزند. و با پتک های گران بر فرقش بکوبند و در زیر منگنه او را خرد و نابود نمایند. با دقت در آیات زیر، حالات منکران و معاندان قرآن مشهود میگردد:<\/h1>
وَ إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کفَرُوا الْمُنکرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُکم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِیرُ.3 ؛ و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، در چهره کسانى که کفر ورزیدهاند [اثر] انکار را تشخیص مىدهى: چیزى نمانده که بر کسانى که آیات ما را بر ایشان تلاوت مىکنند حملهور شوند. بگو: «آیا شما را به بدتر از این خبر دهم؟ [همان] آتش است که خدا آن را به کسانى که کفر ورزیدهاند وعده داده، و چه بد سرانجامى است.<\/h1>
منافقان بیم دارند از اینکه [مبادا] سورهاى درباره آنان نازل شود که ایشان را از آنچه در دل هایشان هست خبر دهد. بگو: «ریشخند کنید، بىتردید خدا آنچه را که [از آن] مىترسید برملا خواهد کرد.»<\/h1>
کفّار و منافقین در پذیرش قرآن ، گویی پرده صِماخشان پاره است .
<\/h1>
وَ مَثَلُ الَّذِینَ کفَرُواْ کمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ.4 ؛ مَثَل کافران چون مَثَل کسى است که حیوانى را که جز صدا و ندایى [مبهم، چیزى] نمىشنود بانگ مىزند. [آرى،] کرند، لالند، کورند. [و] درنمىیابند. <\/h1>
و کسانى که ایمان آوردهاند مىگویند: «چرا سورهاى [درباره جهاد] نازل نمىشود؟» امّا چون سورهاى صریح نازل شد و در آن نامِ کارزار آمد، مىبینى آنان که در دل هایشان مرضى هست، مانند کسى که به حال بیهوشى مرگ افتاده به تو مىنگرند. <\/h1>
راه سعادت و سیر نفسانی در مدارج انسانیت ، منحصر در اطاعت از خدا و رسول خدا، و منحصر در گفتار نیک و سخن معروف و شایسته است . پس درباره این مؤمنین اگر تصمیم و اراده بر امری و جنگی قرار گرفت ، در صورتی که با خدا از در صدق وارد شده و راه راست را بپیمایند، البتّه برای ایشان این امر، مطلوب و نیکو و مختار و انتخاب شده است .<\/h1>
آیا شما این امید را دارید که اگر در روی زمین به حکومت و ولایتی برسید، ایجاد فتنه و فساد نمائید و قطع رحم نموده ، با ارحام و اقرباء و خویشاوندان خود بریدگی و جدایی نموده ، پیوند خود را بگسلید؟!<\/h1>
این گروه از مردم آنانند که خداوند بر ایشان لعنت فرستاده و ندای دورباش از رحمت خود را زده ؛ و بنابراین گوش هایشان را کر و چشم هایشان را کور کرده است (بطوریکه ابداً از شنیدن و دیدن آیات الهی عبرت نمی گیرند و درس تذکار و تنبّه و بیداری نمی آموزند).<\/h1>
<\/h1>
آیا این گروه از مردم مؤمن در قرآن تدبّر و تأمّل نمی نمایند، یا آنکه بر روی دل هایشان قفل های عدم ادراک و حجاب های تاریک زده شده و نمیگذارد آن نور باطن و ادراک وجدانی بروز کند و اثرش در خارج مشهود گردد؟!<\/h1>
در این آیه ، نفاق و شک و تردید مردم مریض القلب و سیاه دل را ذکر میکند که با نزول آیات قرآن و امر به جهاد، گویا حالت مرگ و غبار یأس و سردی و فسردگی و ترس از کشته شدن چنان بر چهره آن ها نشسته است که چشم هایشان در کاسه سر فرورفته و آخرین نفس های زندگی را در حال اغماء و بیهوشی می کشند.<\/h1>
«یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ.» 6؛ منافقان بیم دارند از این که [مبادا] سورهاى در باره آنان نازل شود که ایشان را از آنچه در دل هایشان هست خبر دهد. بگو: «ریشخند کنید، بىتردید خدا آنچه را که [از آن] مىترسید برملا خواهد کرد.»
منافقین از آن می ترسند که درباره آنها سوره ای نازل شود و از مکنونضمیر و نیت خاطر آنها و از عقیده و عزم و فسادی که دارند، پرده بردارد و آنان را آگاه کند. بگو ـ ای پیغمبر ـ به منافقین: شما اینک استهزاء و مسخره خود را بنمائید، که تحقیقاً خداوند همین کار را خواهد کرد و از این امری که از آن در هراسید خبر خواهد داد؛ و از نیات و تصمیم های فاسد شما علیه رسول ما و مسلمین ، شما و همه را در آیات قرآنیه مطّلع خواهد نمود.<\/h1>
منافقین با نزول آیات قرآن و اخبار از غیب ها ، در این دهشت افتادند که : در قرآن آیاتی نیز نازل شود و اسرار آنان را به باد دهد، و از اندیشه ها و نیات آنان و نقشه های مرموز و حِیل و مکرهای آن ها و از مطالب پنهان و نهفته در شب نشینی هایشان خبر دهد؛ بنا براین از قرآن گریزانند، از ترس آن که مبادا آنان را لو دهد.<\/h1>
و کسانى که ایمان آوردهاند مىگویند: «چرا سورهاى [درباره جهاد] نازل نمىشود؟» امّا چـون سـورهاى صریـح نازل شد و در آن نـامِ کـارزار آمـد، مىبینى آنان که در دل هایشان مرضى هست، مانند کسى که به حال بیهوشى مرگ افتاده به تو مىنگرند.
وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَکبِرًا کأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ.7؛ چون آیات ما بر او خوانده شود، با نِخوت روى برمىگرداند، چنان که گویى آن را نشنیده [یا] گویى در گوش هایش سنگینى است پس او را از عذابى پردرد خبر ده.<\/h1>
و بعضی از مردم فاسد و منحرف، کسانی هستند که گفتار باطل و داستان های بی اساس و شهوت انگیز را تهیه میکنند و می پرورند تا بدان ها مردم را مشغول نموده ، بدون علم و آگاهی از راه خدا برکنار دارند (و از آموختن مسائل عرفان و توحید و معارف حقّه حقیقیه باز دارند). و آیات قرآن را به تمسخر و بطلان و بی ارزشی اتّخاذ کرده و قلمداد نمایند. آنچنان مردمان به عذاب ذلّت بار و نکبت زائی دچار می شوند.<\/h1>
بطور کلّی حال منافقین و کافرین و مشرکین ، حال شخص کری است که پرده صِماخش پاره شده ، ابداً این ندای حیاتبخش و جانفزای الهی به گوشش نمیرسد، بنابراین سماع و یا قرائت قرآن ابداً در گوش جان وی نمی نشیند.<\/h1>
وَ قَالَ الَّذِینَ کفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکمْ تَغْلِبُونَ.8؛ و کسانى که کافر شدند گفتند: «به این قرآن گوش مدهید و سخن لغو در آن اندازید، شاید شما پیروز شوید.
معلوم است که عدم پذیرش و قبول قرآن، عدم پذیرش مُفاد و مراد قرآن است ؛ نه عدم قبول ظاهر آن . زیرا عدم قبول محتوی و مضمون ، دلخواه کافران و منافقین است نه عدم قبول ظاهر آن<\/h1>