یا رب المهدی
زمزمه ای با کاروان شهدا !
ای شهدا برخیزید . گویی اینجا همه چیز تمام شده است.انگار نسل جهاد دیده دیروز به پایان خط رسیده است. می ترسم اگر سراغمان نیایید و کلامی و حرفی بر زبان نیاوردید ما هم کم کم باورمان شود که همه چیز تمام شده است. باورمان می شود که دیگر رد پایی از شما پیش رویمان نیست و باید با دنیای مدرن پیش رفتو پرستیژ داشت و با محاسن آنکارد و قیافه ای اداره ای همه چیزمان مثل آدم شود. اگر شما حرفی نزنید. باورمان خواهد شد که امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و همگی گفتیم: " الحمدالله، جنگ خانمانسوز تمام شد".
ای شهدا! که جوانمردی فقط در ذائقه شما بود.بیایید و لحظاتی از خلوت بهشت فارغ شوید و زخم ترکش ها را فراموش کنید و از ما دلجویی کنید. بعد از شما، لباس خاکیمان را از تنمان درآوردند. اجازه نداریم، مثل آن روزها بگوییم؛ " التماس دعا" به ما می آموزند که چگونه بخوانیم و بنویسیم!
ای شهدا! آن چه دنیای بی شما و بی امام(ره) را برای ما قابل تحمل کرده است، وجود خامنه ای عزیز است.
ای خوش انصاف ها! این جا دیگر بلدوزرهای جهادگران بی سنگر که خاکریز های صداقت و درستی را بنا میکردند ، خاموش شده است.این جا خیانت به رفیق قاموس فرصت طلبان و رسیده به جاه و مقام به بهای خاموشی عزت نفس است.
ای شهدا! این جا دیگر از عروج خبری نیست و همه در فنا شدن دست و پا می زنند. دستهای ناپاک به هم گره خورده تا بر نسل جوان امروزی روح بی اعتقادی و دنیا زدگی را جریان دهد. دنیای غرب، کوبه هوس را بر دلها می کوبد و در این روزگار، مردم پر فتنه ای هستند که با زبان دین، مراد دنیا و مسند و بقا بر قدرت خویش را می طلبند و از تکه تکه شدن پیکرها، نردبان صعود می سازند. اگر در برابر مظالمشان، کلام حقی بگویی، در مسلخ گاه هوا و هوس هایشان، قربانی می شوی.
آری، این جا بازار هزار رنگ بی مهری هاست. ساکنین اینجا به جرم بی وفایی محکومند. برای همین است که دلمان تنگ شماست. دیگر یاد شما از چند شب خاطره فراتر نمی رود.بسیجی بودن، به همان چند قطره چکانِ فلج اطفال، خلاصه شده است. گریه و حسرت در فراغ شما، به جهالت و حواس پرتی یاد می شود.
ای شهدا! به داد ما برسید. این جا ماندن سخت است. قنوت نمازمان را با دلتنگی شما می بندیمو در سجده بی تاب فراغ شما هستیم و در رکوع خمیدگی قامتمان نشان دوری از شهادت است. این سکوت غربت، دردناکترین دردی است که تاب و تحمل را از وجودمان زدوده است. ما هرگز به چنین صلح سبزی فکر نمیکردیم و تنها جولانگاهمان، میدانهای سرخ اندیشه مان بود و اینک بازمانده ترینیم. زندگی بی شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است و در این انتظار، بی تابیم و برای وصل به شما لحظه شماریم. اگر چنین نباشیم باید آن قدر بی تفاوت شویم که همه باورهامان را فراموش کنیم تا ما نیز مانند دیگران به نوایی برسیم و از مسیر تملق و چاپلوسی، خادمین درگاه مصلحت اندیشان شویم.
ای شهدا! ما در روزگار فقر محبت نگاهمان لبریز از یاد و التماس به شماست.اگر خوب گوش کنید، خواهید شنید که دل ِشکسته ما بهترین آوازی است که در فراغتان می نوازد. پس از شما، تحمل این روزگار سخت است. صبرمان، بهانه ای است که ما را به سکوت مرگ آوری دعوت می کند. کامیابی های دنیا، مقدمه فراموشی از ذکر خداست و پایانش با لبخند شیطان مأنوس است.
ای شهدا! صبر ما برای شماست هر چند به فنا و فراموشی جان ما باشد. یادتان نرود در هنگامه خلوت و جلوت، دستی بر دلهای رنجور ما برآورید.
خداحافظ ای شهدا، ای گلبرگهای خونین شلمچه، ای بهای سوخته فکه، ای گلوله های تشنه، ای تشنگان فرات شهادت، شما رفتید و ما ماندیم و راه نا تمام...
الاحقر محمد عبدی
برگرفته از وبلاگ شهید عبدی .
عکس از قافله 1