»» تاثیر قرآن بر نفوس مؤمنین
تاثیر قرآن بر نفوس مؤمنین<\/h1>

چون قرآن بر مردم بی غرض خوانده شود، بدون اختیار اشکهایشان روان میشود. زیرا این کلام سخن محبوب است و آنان را به یاد حبیب میآورد، و از وطن اصلی و محلّ دائمی، اشاره و نشان دارد؛ و بدون درنگ ایمان میآورند. <\/h1>
«وَ إِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ» 1 ؛ چون آنچه را به سوى این پیامبر نازل شده، بشنوند، مىبینى بر اثر آن حقیقتى که شناختهاند، اشک از چشم هایشان سرازیر مىشود. مىگویند: پروردگارا، ما ایمان آوردهایم پس ما را در زمره گواهان بنویس.<\/h1>
آیات الهیه که گفتار شوق به سوی خداوند قدیم ازلی است، ببینید با دل های گرسنه و جان های تشنه چه میکند! مثل این که آدمی را از زمین بر می کند و در فضای قدس و تجلی نور تجرّد و وطن اصلی در حضور ربّ وَدود می نشاند.<\/h1>
خواب و خوراک را می برد، راحتی را می زداید؛ مؤمن در شب های تار زمستان سرد وضو می گیرد و مشغول تلاوت قرآن می شود، به سجده می افتد، بر می خیزد. با قرائت هر آیه ای گویی در باغی مخصوص داخل می شود، و از میوه شیرین و گوارا و معطّر درخت آن باغ می خورد. از این درخت عبور میکند، درخت دیگر به شکل دیگر. از آن هم میگذرد به درخت دیگر؛ میوه ای شیرین و گوارا، آرام بخش دل و راحت نفس پرتشویش و پرغوغای آدمی می شود.<\/h1>
«إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لَا یَسْتَکبِرُونَ»2 ؛ جز این نیست که کسانى به آیات ما ایمان مىآورند که چون بدانها یادآورى شوند سجدهکنان بیفتند و پروردگار خویش را همراه با سپاس و ستایش به پاکى یاد کنند و گردنکشى نکنند. از علائم کفر، عدم پذیرش آیات قرآن است.
اینها حالات و ملکات خوب است که ایجاب نشاط و سرور، و رعب و خشیت را دارد که نتیجه شفا و نور و رحمت بودن قرآن است برای مؤمنین که در مراحل سیر و سلوک نفسانی خود بدان دست می یابند؛ ولی بر عکس برای کافران و مستکبران موجب سختی و ظهور کثافات نفسانیه و بروز خمیره ها و ریشه های جهل و صفات شیطانی میگردد. آری ، همین قرآنی که چون بر مؤمن قرائت شود روحش به ملکوت اعلی پرواز میکند و نفسش در اثر وزش نسیم های لطف و جذبات محبوب در اهتزاز می آید، اگر بر شخص کافر و منکر خوانده شود چنان برافروخته می شود که گویی می خواهند کوه های جهان را بر سرش بریزند. و با پتک های گران بر فرقش بکوبند و در زیر منگنه او را خرد و نابود نمایند. با دقت در آیات زیر، حالات منکران و معاندان قرآن مشهود میگردد:<\/h1>
وَ إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کفَرُوا الْمُنکرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُکم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِیرُ.3 ؛ و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، در چهره کسانى که کفر ورزیدهاند [اثر] انکار را تشخیص مىدهى: چیزى نمانده که بر کسانى که آیات ما را بر ایشان تلاوت مىکنند حملهور شوند. بگو: «آیا شما را به بدتر از این خبر دهم؟ [همان] آتش است که خدا آن را به کسانى که کفر ورزیدهاند وعده داده، و چه بد سرانجامى است.<\/h1>
منافقان بیم دارند از اینکه [مبادا] سورهاى درباره آنان نازل شود که ایشان را از آنچه در دل هایشان هست خبر دهد. بگو: «ریشخند کنید، بىتردید خدا آنچه را که [از آن] مىترسید برملا خواهد کرد.»<\/h1>
کفّار و منافقین در پذیرش قرآن ، گویی پرده صِماخشان پاره است .
<\/h1>
وَ مَثَلُ الَّذِینَ کفَرُواْ کمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ.4 ؛ مَثَل کافران چون مَثَل کسى است که حیوانى را که جز صدا و ندایى [مبهم، چیزى] نمىشنود بانگ مىزند. [آرى،] کرند، لالند، کورند. [و] درنمىیابند. <\/h1>
وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْکمَةٌ وَ ذُکرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْک نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ طَاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الامْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَهَ لَکانَ خَیرًا لَّهُمْ.5 <\/h1>
و کسانى که ایمان آوردهاند مىگویند: «چرا سورهاى [درباره جهاد] نازل نمىشود؟» امّا چون سورهاى صریح نازل شد و در آن نامِ کارزار آمد، مىبینى آنان که در دل هایشان مرضى هست، مانند کسى که به حال بیهوشى مرگ افتاده به تو مىنگرند. <\/h1>
راه سعادت و سیر نفسانی در مدارج انسانیت ، منحصر در اطاعت از خدا و رسول خدا، و منحصر در گفتار نیک و سخن معروف و شایسته است . پس درباره این مؤمنین اگر تصمیم و اراده بر امری و جنگی قرار گرفت ، در صورتی که با خدا از در صدق وارد شده و راه راست را بپیمایند، البتّه برای ایشان این امر، مطلوب و نیکو و مختار و انتخاب شده است .<\/h1>
آیا شما این امید را دارید که اگر در روی زمین به حکومت و ولایتی برسید، ایجاد فتنه و فساد نمائید و قطع رحم نموده ، با ارحام و اقرباء و خویشاوندان خود بریدگی و جدایی نموده ، پیوند خود را بگسلید؟!<\/h1>
این گروه از مردم آنانند که خداوند بر ایشان لعنت فرستاده و ندای دورباش از رحمت خود را زده ؛ و بنابراین گوش هایشان را کر و چشم هایشان را کور کرده است (بطوریکه ابداً از شنیدن و دیدن آیات الهی عبرت نمی گیرند و درس تذکار و تنبّه و بیداری نمی آموزند).<\/h1>
<\/h1>
آیا این گروه از مردم مؤمن در قرآن تدبّر و تأمّل نمی نمایند، یا آنکه بر روی دل هایشان قفل های عدم ادراک و حجاب های تاریک زده شده و نمیگذارد آن نور باطن و ادراک وجدانی بروز کند و اثرش در خارج مشهود گردد؟!<\/h1>
در این آیه ، نفاق و شک و تردید مردم مریض القلب و سیاه دل را ذکر میکند که با نزول آیات قرآن و امر به جهاد، گویا حالت مرگ و غبار یأس و سردی و فسردگی و ترس از کشته شدن چنان بر چهره آن ها نشسته است که چشم هایشان در کاسه سر فرورفته و آخرین نفس های زندگی را در حال اغماء و بیهوشی می کشند.<\/h1>
«یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ.» 6؛ منافقان بیم دارند از این که [مبادا] سورهاى در باره آنان نازل شود که ایشان را از آنچه در دل هایشان هست خبر دهد. بگو: «ریشخند کنید، بىتردید خدا آنچه را که [از آن] مىترسید برملا خواهد کرد.»
منافقین از آن می ترسند که درباره آنها سوره ای نازل شود و از مکنون ضمیر و نیت خاطر آنها و از عقیده و عزم و فسادی که دارند، پرده بردارد و آنان را آگاه کند. بگو ـ ای پیغمبر ـ به منافقین: شما اینک استهزاء و مسخره خود را بنمائید، که تحقیقاً خداوند همین کار را خواهد کرد و از این امری که از آن در هراسید خبر خواهد داد؛ و از نیات و تصمیم های فاسد شما علیه رسول ما و مسلمین ، شما و همه را در آیات قرآنیه مطّلع خواهد نمود.<\/h1>
منافقین با نزول آیات قرآن و اخبار از غیب ها ، در این دهشت افتادند که : در قرآن آیاتی نیز نازل شود و اسرار آنان را به باد دهد، و از اندیشه ها و نیات آنان و نقشه های مرموز و حِیل و مکرهای آن ها و از مطالب پنهان و نهفته در شب نشینی هایشان خبر دهد؛ بنا براین از قرآن گریزانند، از ترس آن که مبادا آنان را لو دهد.<\/h1>
و کسانى که ایمان آوردهاند مىگویند: «چرا سورهاى [درباره جهاد] نازل نمىشود؟» امّا چـون سـورهاى صریـح نازل شد و در آن نـامِ کـارزار آمـد، مىبینى آنان که در دل هایشان مرضى هست، مانند کسى که به حال بیهوشى مرگ افتاده به تو مىنگرند.
وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَکبِرًا کأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ.7؛ چون آیات ما بر او خوانده شود، با نِخوت روى برمىگرداند، چنان که گویى آن را نشنیده [یا] گویى در گوش هایش سنگینى است پس او را از عذابى پردرد خبر ده.<\/h1>
و بعضی از مردم فاسد و منحرف، کسانی هستند که گفتار باطل و داستان های بی اساس و شهوت انگیز را تهیه میکنند و می پرورند تا بدان ها مردم را مشغول نموده ، بدون علم و آگاهی از راه خدا برکنار دارند (و از آموختن مسائل عرفان و توحید و معارف حقّه حقیقیه باز دارند). و آیات قرآن را به تمسخر و بطلان و بی ارزشی اتّخاذ کرده و قلمداد نمایند. آنچنان مردمان به عذاب ذلّت بار و نکبت زائی دچار می شوند.<\/h1>
بطور کلّی حال منافقین و کافرین و مشرکین ، حال شخص کری است که پرده صِماخش پاره شده ، ابداً این ندای حیاتبخش و جانفزای الهی به گوشش نمیرسد، بنابراین سماع و یا قرائت قرآن ابداً در گوش جان وی نمی نشیند.<\/h1>
وَ قَالَ الَّذِینَ کفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکمْ تَغْلِبُونَ.8 ؛ و کسانى که کافر شدند گفتند: «به این قرآن گوش مدهید و سخن لغو در آن اندازید، شاید شما پیروز شوید.
معلوم است که عدم پذیرش و قبول قرآن، عدم پذیرش مُفاد و مراد قرآن است ؛ نه عدم قبول ظاهر آن . زیرا عدم قبول محتوی و مضمون ، دلخواه کافران و منافقین است نه عدم قبول ظاهر آن<\/h1>
نوشته های دیگران (بدون)
نویسنده متن فوق: » سلمان ( چهارشنبه 89/2/1 :: ساعت 12:21 صبح )
»» حضرت زینب را در 14 جمله بشناسیم
حضرت زینب را در 14 جمله بشناسیم<\/h1>

نام نهادن زینب علیها السلام
چشم اهل مدینه، روزی به جمال زینب کبری روشن شد که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در سفر بودند. فاطمه زهرا علیها السلام به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کردند: چون پدرم در مسافرت هستند، نامی برای این دختر برگزین. علی علیه السلام فرمودند: من بر پدرت پیشی نمی گیرم. صبر میکنیم تا رسول خدا صلی الله علیه و آله از سفر باز گردند. <\/h1>
پس از بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از ایشان خواستند تا نامی برای نو رسیده انتخاب کنند. پیامبر فرمودند: فرزندان فاطمه اگرچه اولاد من هستند، ولی امر آنها با خدا است و من منتظر دستور الهی میمانم. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند میفرماید: نام این دختر را زینب بگذارید، چرا که این نام را در لوح محفوظ نوشتهایم.<\/h1>
<\/h1>
القاب زینب علیها السلام
حضرت زینب را «عقیله بنی هاشم» نام نهاده اند و عقیله، به زنی بزرگ منش گویند که در بین بستگان، عزیز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد. <\/h1>
دیگر لقب ایشان صدیقه صغری است. به زن بسیار راستگو، صدیقه گویند، و چون فاطمه زهرا را صدیقه کبری میخواندند و علی علیه السلام را صدیق اکبر، زینب را صدیقه صغری نامیدهاند.<\/h1>
لقب دیگر آن بانوی بزرگوار، «عصمت صغری» است، چرا که ملکه1 پاک دامنی و دوری از گناه را خداوند به او عطا فرموده بود. این بانوی امین و بزرگوار القاب دیگری نیز داشتهاند که از آن جمله است: «ولیّةُ الله» و «اَمینةُ الله».ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (بدون)
نویسنده متن فوق: » سلمان ( چهارشنبه 89/2/1 :: ساعت 12:16 صبح )
»» عکس

نوشته های دیگران (3)
نویسنده متن فوق: » سلمان ( شنبه 88/7/4 :: ساعت 12:51 عصر )
»» علل و عوامل بروز جنگ تحمیلی
علل و عوامل بروز جنگ تحمیلی

در شهریور ماه 1359 دولت عراق و با دستور صدام حسین رئیس جمهور آن کشور یک حمله همه جانبه در طول بیش از 1000 کیلومتر مرز مشترک به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد، جنگی که به مدت 8 سال طول کشید و در نوع خود از طولانیترین جنگهای قرن بیستم محسوب مگردد. امروزه بر کسی پوشیده نیست و بویژه بعد از ارائه گزارش دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، آقای پرزدکوئیار، که این جنگ با تجاوز قطعی و مسلم رژیم بعثی عراق آغاز شد. در عین حال نکتهای که به علل مختلف تاکنون پوشیده مانده است اینکه انگیزه ، علل و عوامل آغاز این تجاوز چه بوده است؟ در این مورد بررسی محققانه به دلایل مختلف صورت گرفته است.
بطور کلی مطالعه جنگها اغلب به مورخین نظامی و استراتژیستها واگذار گردیده که آنها نیز با توجه به تخصص خود روی ملاحظات فنی، تاکتیکی جنگها تکیه کرده و سایر ابعاد و زمینههای بروز جنگ را نادیده گرفتهاند. در زمینه آغاز این جنگ تحلیلگران غربی بطور عمده روی اختلافات مرزی ایران و عراق و در نهایت تهدیداتی که انقلاب اسلامی در ایران متوجه دولت عراق کرده بود محدود کردند و کمتر به سایر زمینهها و ابعاد موثر و حتی مهمتر پرداختهاند.
آغاز یک حمله نظامی از طرف یک کشور بر علیه کشور همسایه یقینا آخرین وسیله برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی یک دولت میباشد و تا زمانی که با بررسی همه جانبه زمینه مساعدی برای آغاز جنگ فراهم نباشد دولتها به ندرت دست به چنین ریسک خطرناکی میزنند. البته این مساله نیز وجود دارد که ممکن است در محاسبات خودشان دچار اشتباه شوند ولی در همان قالب و زمینه ابعاد مختلف و آثار همه جانبه جنگ را در نظر گرفته و آنگاه تصمیم به انجام چنین اقدامی میگیرند.
یک رابطه آشکار میان منابع در اختیار یک دولت و جنگ وجود دارد. بعبارت دیگر آغاز و اداره جنگ نه تنها تحت تاثیر عزم و تصمیم یک دولت میباشد بلکه تحت تاثیر توانائیهای آن دولت نیز میباشد. در عصر حاضر آغاز یک جنگ همه جانبه نیاز به منابع وسیع و یا متحدینی دارد، چنانچه منابع مورد نیاز از قبیل بنیه اقتصادی برای تامین هزینههای جنگ، نیرو و قدرت نظامی برای اجرای چنین تصمیمی و در عین حال متحدینی که از اهداف جنگ طلبانه آن کشور حمایت کنند موجود نباشد احتمال ضعیفی وجود دارد که دولتی دست به آغاز جنگ و خونریزی با آنهمه خسارات قابل پیش بینی بزند. همانطور که "جفری پارکر " مشاهده کرده است یک عامل بازدارنده از بروز جنگها بصورت سنتی در اروپا و بویژه قبل از سال 1800میلادی ناشی از فقدان بنیه مالی لازم برای تامین هزینه جنگهای نامحدود بوده است. بنابر این از نظر تاریخی و بویژه در دوران معاصر و جنگهای مدرن باید توجه داست که تکیه بر یک علت و انگیزه به عنوان تنها عامل بروز جنگ و نادیده گرفتن سایر علل و عوامل عملی سادهاندیشانه، غیر محققانه و یا مغرضانه است.
در این مقاله سعی خواهد شد با استفاده از چارچوبههای تئوریکی پیشرفته علل و عواملی که در محاسبات رژیم عراق برای آغاز جنگ مد نظر بوده است و بترتیب اولویت در تصمیم رئیس جمهور این کشور نقش اساسی داشتهاند بررسی و ارزیابی گردد.
با توجه به اینکه مدت زمان کوتاهی از این پدیده نگذشته است و بسیاری از اسناد و مدارک مربوط به آن در کشورهای درگیر همچنان سری باقی مانده و در دسترس عموم نمیباشد ناچار مستندات خود را محدود به اسناد منتشر شده (هر چند محدود باشد)، اظهارات مسئولین و اولیاء امور، اقدامات عملی در جهت اتخاذ موضع بعد از آغاز تجاوز و دلایل منطقی و عقلانی خواهیم نمود. تردیدی نیست که این شیوه بررسی از قوت و قدرت لازم برخوردار بوده و به میزان قابل توجهی معتبر میباشد و انتشار اسناد منتشر نشده اگر آنرا تقویت نکند تغییری اساسی در تحلیل موجود ایجاد نخواهد کرد. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (3)
نویسنده متن فوق: » سلمان ( شنبه 88/7/4 :: ساعت 12:47 عصر )
»» وصیت نامه شهید «حاج همت» فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص)
وصیت نامه شهید «حاج همت» فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص)
خبرگزاری فارس: شهید حاج محمد ابراهیم همت در دومین وصیت نامه بجامانده از خود نوشته است: خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم.

*اولین وصیت نامه شهید همت:
به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) . ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (بدون)
نویسنده متن فوق: » سلمان ( شنبه 88/7/4 :: ساعت 12:44 عصر )
»» پذیرش قطعنامه تلخ ترین و قشنگ ترین حادثه انقلاب است
سردار علی فضلی در گفتگو با فارس:
پذیرش قطعنامه تلخ ترین و قشنگ ترین حادثه انقلاب است
خبرگزاری فارس: سردار علی فضلی گفت: تلخ ترین حادثه در تاریخ کشور را می توان پذیرش قطعنامه عنوان کرد. هنگامی که امام قطعنامه را پذیرفتند، رزمنده ها انگشتشان را از روی ماشهها برداشتند، علیرغم تلخی شدیدی که در پی داشت. بچهها از امام اطاعت کردند که این جزو قشنگ ترین قطعههای دفاع مقدس است.

به گزارش خبرگزاری فارس، روز پانزدهم ماه رمضان وعده ملاقات ما با سردار "علی فضلی " در دفتر فرماتدهی سپاه سیدالشهدا(ع) بود. سردار با تاخیر به جلسه ملاقات رسید. تا آمدن ایشان مسئول دفترشان نکته ای را متذکر شد و اصرار داشت که در طول مصاحبه رعایت شود. او گفت : به هیچ وجه از حاج آقا در مورد نحوه مجروحیت شان پرسش نکنید. دلیلش را که پرسیدیم، گفت: سردار هیچ وقت از مجروحیت خود صحبت نمی کند.
* علل تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر
فتح خرمشهر سنبلی در دفاع مقدس است. به ویژه عملیات غرور آفرین "بیتالمقدس " که از جهت ابعاد و موقعیت سوقالجیشی یکی از عملیات های مهم رزمندگان اسلام است. این عملیات از لحاظ وسعت جغرافیایی حدود 5700 کیلومتر مربع را در برمیگیرد. نزدیک به نیمی از آنچه عراقیها در اعوان جنگ از ایران اسلامی جدا کردند.
چهار مانع طبیعی پیرامون این جغرافیا را پوشانده بود، یکی عبور از رودخانه های کارون. رودخانه کرخه که یک ضلع از این عملیات است. ضلع دیگر آن رودخانه اروندرود است . ضلع دیگر آن "هورالهویزه " و "هورالعظیم " است که دشمن با اتکا به این چهار مانع طبیعی در صدد بود تا از این جغرافیای عملیاتی بیتالمقدس دفاع کند. بیش از هفت لشکر دشمن در این جغرافیا مستقر بودند، قریب 50 درصد از تجهیزات دشمن از جمله 2730 تانک و نفربر دشمن در این جغرافیا حدودا استقرار داشتند. قریب 50 درصد از امکان توپخانه، مهندسی و سایر عوامل دشمن در این جغرافیا گسترش داده شده بود که به دلیل اهمیت این مسئله است. تصور دشمن این بود که از خرمشهر با وجود این ویژگیهای پیرامونی و وسعت جغرافیایی قادر خواهد بود دفاع کند و این موانع طبیعی هم مانع جدی است که ما قادر به پیشروی نخواهیم بود. آن روزها اتفاقاتی رخ داد که مهمترین آن اتفاقات شکسته شدن جبهه دفاعی دشمن در عملیات بیتالمقدس بود. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (بدون)
نویسنده متن فوق: » سلمان ( شنبه 88/7/4 :: ساعت 12:43 عصر )
»» ملت ایران از تیز هوشی مقام معظم رهبری تشکر کنند
ابطحی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز:
ملت ایران از تیز هوشی مقام معظم رهبری تشکر کنند
خبرگزاری فارس: عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز گفت: اگر مقام معظم رهبری نبودند و یا اگر ایشان یک قدم به عقب مینشستند امروز هلال ناامنی ایران، افغانستان و پاکستان شکل میگرفت. از این رو ملت ایران باید از تیزهوشی مقام معظم رهبری تشکر کنند.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، محمد علی ابطحی عضو مجمع روحانیون مبارز در ادامه سخنان خود در جلسه علنی دادگاه رسیدگی به جرایم پس از انتخابات (در روز شنبه 10 مردادماه 88) گفت: زمانی که قرار بود موسوی مدارک مربوط به بحث تقلب در انتخابات را مطرح کند به خاطر دارم در جلسه مجمع روحانیون مبارز وقتی بحث ارائه مدارک تقلب در انتخابات مطرح شد یکی از دوستان که قبلا وزیر کشور هم بود گفت همه این مدارک اگر جمع شود و درست باشد 700 هزار رای بیشتر نمیشود. بنده وقتی از موسوی به عنوان هندوانه سربسته یاد کردم به خاطر همین توهمات بود که در موسوی وجود داشت که وی امکان تقلب 11 میلیونی را امکان پذیر میدانست.
وی افزود: پس از انتخابات هاشمی رفسنجانی، موسوی و خاتمی در جلسه مشترکی همقسم شدند که پشت یکدیگر را خالی نکنند و بنده نمیدانم که این تنها نگذاشتن و یاری کردن یکدیگر پس از 11 میلیون فاصله برای چه بود.
عضو مجمع روحانیون مبارز تصریح کرد: شاید خاتمی دلیل خود را داشت، موسوی شاید کشور را نمیشناخت ولی خاتمی با همه ارادتی که به وی دارم اتفاقا برعکس همه مسائل را میدانست، توانایی و اقتدار مقام معظم رهبری را میشناخت اما به خاطر اتفاقات موسوی را همراهی کرد که این همراهی خائنانه بود.
ابطحی اضافه کرد: هاشمی در ذهن خود قصد انتقام از احمدینژاد و مقام معظم رهبری را داشت؛ اینها همه مسائلی بود که در ذهن موسوی به عنوان توهم همراهی شکل گرفته بود.
وی با اشاره به نقش مجمع روحانیون مبارز خاطرنشان کرد: واقعا مجمع روحانیون منتسب به امام و انقلاب بود لذا حداقل باید این انتصاب را نگه میداشت.
عضو مجمع روحانیون مبارز تصریح کرد: بنده خودم را نیروی اصلاحطلب میدانم؛ لذا میگویم که خاتمی حق نداشت ظرفیت اصلاحات را به پای موسوی بریزد حتی موسوی هم این ظرفیت را نداشت. البته بنده طرفدار ریاست جمهوری احمدینژاد نبودم ولی زمانی که 11 میلیون در انتخابات فاصله ایجاد شد به عنوان کسی که طرفدار مردمسالاری هستم این مسئله را نپذیرفتم و با این موضوع جلوی فضای رشد مدنی را گرفته و به فرهنگ و تاریخ ایران خیانت کردهام. ولی اگر به جای پیام به موسوی به احمدینژاد تبریک میگفتیم امروز بهترین وضعیت را در تاریخ ایران دارا بودیم.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (بدون)
نویسنده متن فوق: » سلمان ( شنبه 88/7/4 :: ساعت 12:41 عصر )
»» نامه هاشمی رفسنجانی در آستانه انتخابات نامناسب و دارای نقد بود
عطریانفر عضو شورای مرکزی کارگزاران و پایه گذار روزنامه های اصلاح طلب:
نامه هاشمی رفسنجانی در آستانه انتخابات نامناسب و دارای نقد بود
خبرگزاری فارس: عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران گفت: بنده نسبت به نامه آقای هاشمی رفسنجانی به رهبر معظم انقلاب نقد داشتم و اگر مورد مشورت ایشان بودم میگفتم که این نامه با این ادبیات هرگز برای انتشار سراسری مناسب نبود. همپیمانی هاشمی با موسوی و خاتمی هم محکوم است.
