ازموارد مهم درماه رمضان شب قدر است .شبی که از هزار ماه بهتر می باشد . روایاتی داریم مبنی بر این که هزار ماه جهاد بهتر ، واز سلطنت هزار ماه بهتر ، و عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه می باشد . و خلاصه شب شریفی است که روزی بندگان ، اجلهای آنان وسایر امور مردم از خوب و بد در آن مقدر می گردد .شبی که درقرآن در آن نازل شد . شبی که به نص قرآن مبارک است . درروایات اهل بیت آمده است : ‹‹ فرشتگان در شب قدر فرود آمده و در زمین پخش می شوند ، بر مجالس مؤمنین گذشته ، بر آنان سلام می کنند و برای دعاهای آنها ‹‹ آمین ›› می گویند ، تا آنگاه که سپیده دم طلوع کند .›› و ‹‹ دراین شب دعای کسی رد نمی شود مگر دعای عاق والدین ، قطع کننده رحم نزدیک ، کسی که شراب بنوشد و کسی که دشمنی مؤمنی دردلش باشد .›› در ‹‹ قبال ›› از ‹‹ کنز المواقیت ›› از پیامبر (ص) روایت شده است که فرمودند : ‹‹ موسی عرض کرد : خدای من ! نزدیک شدن به تورا خواهانم ، فرمود : نزدیکی من از آن کسی است که شب قدر بیدار شود . عرض کرد: خدای من رحمت تو رامی خواهم ، فرمود : رحمت من از آن کسی است که درشب قدر به فقیرها رحم کند ، عرض کرد: خدای من ! جواز عبور از صراط راخواهانم ، فرمود : آن برای کسی است که درشب قدر صدقه ای بدهد ، عرض کرد: خدای من ! از درختان بهشتی می خواهم ، فرمود: این مال کسی است که در شب قدر سبحان الله بگوید، عرض کرد: خدای من ! رضایت تو را می خواهم ، فرمود: رضایت من از آن کسی است که دو رکعت نماز در شب قدر بخواند.›› و از همین کتاب از پیامبر (ص) روایت شده است که فرمودند: ‹‹ درهای آسمانها در شب قدر باز می شود. بنابراین بنده ای درآن نماز نمی خواند، مگر این که خداوند متعال در مقابل هر سجده ای درختی در بهشت برای او می نویسد که اگر سواره ، صد سال در سایه آن حرکت کند به انتهای سایه اش نمی رسد ، و در مقابل هر رکعت خانه ای از در و یاقوت و زبرجد و مروارید، و در مقابل هر آیه ای تاجی از تاجهای بهشت ، و در مقابل هر ‹‹سبحان الله گفتن ›› پرنده ای از پرندگان بهشت ، و در مقابل هر نشستن درجه ای از درجات بهشت ، و در مقابل هر تشهدی بالا خانه ای از بالا خانه های بهشت ، و در مقابل هر سلام دادن ، لباسی از لباسهای بهشت برای او می نویسد. و آنگاه که سپیده صبح بدمد، خداوند از دختران پستان برآمده مانوس ،و کنیزان خوش اخلاق و خدمتکارانی جاویدان ، و بهترین پرندگان و بوهای خوش ، و نعمتهای خوب و تحفه ها و هدایا و خلعتها و کرامتها، و آنچه نفس میل دارد و دیدگان از آن لذت می برد به او عنایت می فرماید، و شما در آن جاوید هستید.››
از بعضی از روایات برمی آید که شب قدر مراتبی دارد . و شب قدری که در قرآن آمده است ، شب قدری است که آخرین مراحل مشیت الهی در آن صورت گرفته و پس از آن تغییر وم تبدیلی انجام نمی شود . و نیز از بعضی روایات برمی آید که شب نیمه شعبان و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان از شبهای قدر بوده و شب آخر برترین آنهاست که شب ‹‹جهنی ›› نامیده می شود. و همین شب است که مقدرات در آن ، تغییر نمی کند. و باحتمال قوی شب بیست و هفتم ماه رمضان نیز از شبهای قدر است . و کسی که می خواهد احتیاط کند باید در تمام این پنج شب اعمال شب قدر را انجام دهد. و چون این قول از لحاظ مضمون و سند برتر از دیگر اقوال بود، بهمین جهت سایر اقوال را ذکر نکردیم.
سزاوار است کسی که دین و نص روشن قرآن و روایات پیامبر(ص) و آل معصوم (ع) را قبول دارد، تمام سعی خود را جهت آمادگی برای اعمال این شب بکار گیرد. از کارهایی که در طول سال می تواند انجام دهد، دعا جهت توفیق در این شب می باشد و این که بتواند در این شب ، محبوبترین و پسندیده ترین کارها نزد خدا را انجام داده و خداوند این شب را برای او بهتر از هزار ماه قرار داده ، و اعمال این شب را باین شکل از او قبول نموده و آن را با بالاترین درجات برای او ثبت ، و تا روز دیدار او آن را بپروراند، در این شب ، نام او را در گروه مقربین نوشته و شناخت ، محبت ، نزدیکی ، پناه ، رضایت و خیر خود همراه او با عافیتش را نصیب او گردانیده و بگونه ای از او راضی شود که خشمی که بعد از آن نبوده ، و پیامبر و امامان بخصوص امام زمانش (ع) از او راضی شده ،و او را با آنان در مجلس ‹‹صدق ›› ،نزد سلطان مقتدر جای داده و در بذل تمام توانایی برای فرمانبرداری و بدست آوردن رضایتش ، او را موفق و عاقبت او را نزدیکی و رضایتش قرار دهد.
از کارهایی که می تواند بوسیله آن تمام سعی خود را در این شب بکار گیرد ، این عبادت رافراهم نماید . مثلا مکان و لباس مناسب و عطر و صدقه ای را تهیه و مضامین لطیفی را برای مناجات با پروردگار و کلمات بر انگیز نده ای را در خطاب آقایان و نگهبانان و حامیانش انتخاب کند . و میهمانان مخصوصی را که مناسب با این شب می باشند ، و چند فقیر را برای صدقه دادن در نظر بگیرد .
گمان می کنم اگر یکی از سلاطین دنیا کسی را در روزمخصوص به میهمانی دعوت نموده و شخص بزرگی را دنبال او بفرستد ، و آنگونه که خداوند با تو رفتار کرده است او نیز در دعوت خود با او مهربانی کرده و در مقابل حضور او در آن مجلس – که اعیان و اشراف وپادشاهان حضور دارند – ورعایت آداب آن ، به او وعده اعطای خلعتهای گرانبها و املاک پرارزش و وسیع و فرمانهای حکومت و سلطنت داده و به او بگوید هر قدر در انجام کارهای کمی که دراین مجلس باید انجام دهد ، دقت کند سلطان او را از عطایا و احسان خود بیشتر بهره مند می کند ، از اشتیاق حضور در این مجلس قالب تهی کرده وبرای آمادگی حضور در چنین مجلسی شریف و این مقام والا تمام توان خود را بکار گرفته ، در طول سال این مطلب رافراموش نکرده ، در تمام حالات با جدیت به آن پرداخته و خود را برای چنین روز بزرگی آماده می نماید بگونه ای که اهل سعی و تلاش نمی توانند اینطور عمل کنند . و باندازه ای مواظب است و دقت می کند که انسان را شگفت زده می کند . و آنگونه که باید و دوست در مقابل دوست انجام می دهد ادب را رعایت می کند .
ای عاقل ! چگونه این دعوت را اجابت می کنی ؟ سلطان سلاطین ، خدای خدایان و حاکم آسمانها و زمین تو را به این میهمانی دعوت نموده وبرای این دعوت فرشتگان بزرگوار و پیامبران و رسولان و بهترین مردم را فرستاده و با جانشینان معصومش آن راتأکید کرده است . و آنگاه تو را با فرشتگان دعوت کننده بزرگ داشته است ، هر شبی با دعوتهایی مخصوص و لطفها و کرامتها یی عالی . درمقابل اخلاص یک شب تو نعمتهای جاویدی به تو وعده داده است که نه چشمی مانند آن دیده و نه گوشی شنیده و نه دردل انسانی خطور کرده است . نور ، زیبایی ،سرور ، سلطنت ، دارایی ، و شادمانیی را به تو وعده داده که عقل توحتی از تصور گوشه ای از آن عاجز ، و اندیشه ات در آن سرگردان است .نزدیکی ، پناه و شادمانی دیدار خود را به تو وعده داده است که عقل انسانها و فهم علما و اندیشه حکما از درک آن ناتوان است .
برادرم ! آیا بخاطر آمادگی برای این مجلس ، باندازه ای که شایسته است تلاش نموده و از رستگاران خواهی شد یا با غفلت خود این فرصت را از دست داده و از جمله ورشکستگان خواهی بود ؟ یقین داشته باش اگر از این کرامت غفلت کرده و با کوتاهی خود آن را از بین ببری و در روز قیامت آنچه را که دیگران با سعی کامل به آن رسید ه اند ببینی ، به حسرتی دچار می شوی که آتش جهنم وعذاب دردناک در مقابل آن کوچک است . و بهمین جهت در آن روز با ور شکستگان پشیمان صدا می زنی : ‹‹ افسوس که جانب خدا را رعایت ننموده و در حق خود ظلم وتفریط نمودم و وعده های خدا را مسخره کردم .››در حالی که پشیمانی سودی نداشته و درهای توبه و جبران بسته و آثار اعمال و نتایج آن آشکار شده است .
بنابراین قبل از این که بخاطر کوتاهی و از بین بردن فرصتها ملامت شوی خود را سرزنش کن . و قبل از این که به تو بگویند : چرا کرامت پروردگار جهانیان را کوچک شمردی ؟ خود ، این مطلب را درنظر بگیر . وخود و سرمایه ات راحسابرسی کن ، قبل از این که به حساب تو رسیدگی شده و بجای کرامت و سلطنت ، به خواری و پستی برسی . سرمایه ای که اگر باقی می ماند به بالاترین سودهای تجارت در روزهای سختی و نیاز می رسیدی . سزاوار است وقتی که شب قدر نزدیک می شود شوق او به رسیدن به کرامتهایی که در این شب برای اومهیا شده است افزون گردیده . کرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانیان و تقدیس خداوند آسمانها و زمین ، و اعمالی را که با حال واخلاص و حضور و رقت وصفای او و رضایت مولایش مناسبتر است ، برای شبش انتخاب کرده ودر این مورد از خدای متعال کمک گرفته و از خلفای او – درود خدا بر آنان – یاری بجوید.
اگر فهمید چه عملی مناسبتر است که به همان عمل می کند . و اگر تردید پیدا کرد، باید استخاره کند. بعد از تعیین وقت ذکر، وقت مناسبی را که در آن خواب آلود یا سیر یا گرسنه نبوده و موانع دیگری نیز نداشته باشد ، باید برای تفکر معین کند. نیز باید تمام سعی خود را بکار گیرد که در شبش چیزی، حتی امور مباح، او را از یاد خدا باز نداشته و در نمازها و مناجاتش به غیر آن حتی مستحبات فکر نکند. زیرا کسی که مثلا در نماز به ساختن مسجد و آب کشیدن آن یا صدقه دادن فکر کند غافل است . حتی در حال ایستادن نماز در یاد اجزای آن بودن غفلت است . و باید در هنگام عمل فقط سعی کند که قلب او از حقیقت کارهایی که انجام می دهد و ذکرهایی که می گوید غافل نباشد. و برای این که براحتی به این مطلب برسد، می تواند قبل از انجام عمل مختصری درباره آن فکر کند و آنگاه عمل را انجام دهد. و اگر هنگام قرائت و ذکر از آن غافل شد باید آن را تکرار کند. مثلا وقتی می خواهد رو به قبله بایستد، می تواند اجمالا درباره معنای رو به قبله نمودن بیندیشد. و هنگامی که می خواهد بایستد ابتدا درباره حقیقت آن که همان ایستادن برای ادای حق بندگی است اندیشیده و فکر کند که ایستادن بر روی دو پا اشاره به ترس و امید بخاطر پذیرفته شدن عبادت یا عدم آن است . و بهمین ترتیب …، حتی قرائت و ذکرهای نماز . مثلا قبل از گفتن ‹‹بسم الله الرحمن الرحیم ›› معنای آن را اجمالا در نظر آورده و آنگاه آن را بگوید. و اگر در اثنای قرائت آیه ای غفلتی برای او پیش آمد باید آن آیه را تکرار کند.
برچنین عمل کننده ای لازم است در اول شب خیلی به نگهبان آن شب که از معصومین (ع) است ، توسل جسته و او را شفیع خود قرار دهد. و در این هنگام توفیق در اعمال و احوال را که به آن احتیاج دارد ذکر نموده و تلاش کند با الفاظی که برای درخواست ترحم و شفاعت می گوید، رحمت و رقت را جلب کرده و مهربانی و کرامت را برانگیخته و ابرهای جود و کرم و بخشش را بباراند. و با دست آنان عقل و نفس و قلب و صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولایش تفویض و واگذار نموده ، و در طول شب نیز مواظب باشد کاری مخالف با تفویض، انجام ندهد ، و اگر بتواند حتی تفویض خود را نیز واگذار کند، قطعا رستگار شده است .
ولی خیلی اتفاق می افتد که انسان مراقب نبودن و بی مبالاتی را با تفویض اشتباه کرده ، آن پلید او را فریب داده و با نادانی او را هلاک می کند . بنابراین تا زمانی که با علوم الهی بخوبی نفهمیده که به تفویض رسیده است ، نباید مطمئن شود و برای اطمینان باید ببیند که حال و مرادش در آنچه که تفویض قبول آن ، و یکی از علامات قبول نیز این است که خداوند متعال ، اموری را که بنده به او تفویض نموده است ، بخوبی و بالاتر از آرزوی بنده سرپرستی کند.
1- نمازی در شب قدر وارد شده که در آن یک بار حمد و هفت بار ‹‹قل هو الله احد ›› خوانده می شود و بعد از پایان نماز هفتاد بار ذکر ‹‹استغفرالله و اتوب الیه ›› گفته می شود و سپس حوائج از خدا خواسته می شود.
2- صد رکعت نماز و خواندن دعاهایی که در بین آن وارد شده از مهمترین امور مهم است . زیرا مضامین آن برآمده از سینه امامان دین می باشد که عالمان به خداوند هستند. در این ادعیه علوم گرانبهایی است که بجز پیامبران و جانشینان آنان کسی از آن آگاه نیست . دانشهایی از قبیل علم به خدا و صفات جمال و جلال و نامهای نیک و مراتب فضل و حکمت عدل و مقتضای کار و ادب مناجات با خداوند متعال .
لازم است در خلال خواندن این ادعیه زنده دل بوده و با توجه آنرا بخواند. و اگر بتواند از آنچه می گوید، تاثیر پذیرفته و این مطلب را نیز در دعایش بخواهد ، باید به او تبریک گفت . زیرا اگر این ادعیه ثواب و پاداشی از جانب خدا نداشته و فقط مضامین آن در انسان موثر باشد ، عاقل باید روح و جان خود را برای بدست آوردن آن فدا کند . چه رسد به این که خداوند برای هر حکم و حتی هر حرفی از آن جواب و نوری آماده نموده است که جهانیان نمی توانند قیمتی بر آن بگذارند. همچنین باید درباره معنی کلماتی که می گوید تامل نموده و آن را درک کند. و اگر این مقدار نیز نمی تواند بهتر است بجای خواندن این دعاها بر مصیبت خود و مجازات خدا بخاطر آن ، گریه کرده و بگوید: ‹‹انا الله و انا الیه راجعون ›› ، چه مصیبت و چه مجازات بزرگی ›› درباره اهل آخرت ، در حدیث قدسی آمده است :‹‹دعای آنان در نزد خداوند بالا رفته و کلام آنان را می شنود. فرشتگان بواسطه آنان خوشحالی می گردند… پروردگار باندازه ای دوست دارد دعای آنان را بشنود که مادری فرزند را.››
بنابراین ای فقیر! در مورد دعایی که بدون حضور قلب می خوانی ، انصاف بده . آیا دوست داری ، در حالی که خدا می بیند که زبانت او را خوانده و دلت با دنیا سخن می گوید ، دعایت به خداوند برسد ! دنیایی که درباره آن آمده است که دشمن خدا و دوستان اوست و
می خواند با شکوفه هایی این دنیای فانی ، تو را از خداوند دور نماید. آیا عاقل می تواند مصییتی بزرگتر از این را تصور کند.
3- خواندن دعای گشودن قرآن و قرآن را روی سر گذاشتن ، باین نیت که عقل و اندیشه او با این عمل تقویت شده و با دانشهای قرآن کامل شود و نور عقل با نور قرآن ضمیمه گردد. و سایر نیتهایی که مناسب با این عمل است .
4- زیارت امام حسین (ع) با بعضی از زیارتهایی که وارد شده است .
5- خواندن سوره روم ، عنکبوت و دخان در شب بیست و سوم .
6- خواندن دعاهایی که در این شبها وارد شده است ، بخصوص دعایی که سید از بعضی از کتابهای کهن نقل نموده و اول آن چنین است :‹‹ اللهم ان کان الشک فی ان لیله القدر فیها او فیما تقدمها واقع فانه فیک و فی وحدانیتک و تزکیتک الاعمال زائل، خداوند ! اگر در این که شب قدر، امشب یا شبهای پیش از آن است ، شکی هست ، ولی در مورد یکتایی تو و این که اعمال را پاکیزه می نمایی ، شکی نیست .›› و اگر توانست معنی از بین رفتن شک در خدا و یکتایی او را بفهمد، همین پاداش برای عبادت آن شب برای او کافی خواهد بود.
7- دعای کوچکی که سید از امام سجاد (ع) روایت نموده و اول آن ‹‹ یا باطنا فی ظهوره ›› می باشد . دعایی که در یکتا دانستن خداوند کامل می باشد . و اگر وجود ائمه (ع) هیچ نفعی نداشت ،مگر همین که با این گونه دعاها پرده از یکتایی خدا برداشته ، و ما را از این مطلب آگاه نمودند ، لازم بود مؤمن تمام وجودش را فدای این عمل آنان نماید .و حتی فداکردن تمام وجود خود را ناچیز شمرده و خود را ناتوان از ادای شکر نعمتهای آنان ببیند .
8-ساعتی از شب رامخصوص مراقبت قرارداده ، ودر آن ساعت علم پروردگارش را به بدحالی او و قدرتش را بر نجات دادن او ، و فضل و بخشش و کرم اورا در نظر گرفته و سپس با امیدواری ، بر در بخشش و کرم او چشم دوخته و در انتظار رحمت و بخشش اوباشد .
بستن وسوسه های شیطان
اگر مراقب به آنچه گفتیم عمل کرد که خوشا بحالش ، و اگر عمل نکرد مبادا شیطان اوراوسوسه کرده وبگوید : تو ! آنگونه که شایسته توست عمل را انجام نمی دهی ، بنابراین ، این کار اندک نیز فایده ای نداشته و نبودش بهتر از وجودش می باشد .زیرا اگر به این ندای شیطان گوش دهد اورا از سایر اعمال نیز بازداشته و او را با غفلت هلاک می نماید . ولی اگر همان عمل را که قصد دارد ، انجام بدهد گرچه عمل کمی نیز باشد ، ممکن است نور این عمل کم ، نور دیگری را برای عمل بوجود آورده و او را موفق به انجام عمل دیگری گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق باشد .
خلاصه شیطان هیچ قصدی ندارد ، مگر این که انسان را از خدمت نمودن و عبادت مولایش باز دارد بنابراین اگراز او فرمانبرداری نماید دردل او تاریکیی بوجود آید که سبب قطع یاری او گردیده و موجب می شود تا عبادت دیگری را نیز ترک کند تا جایی که یاری خداوند کاملا قطع شده و به هلاکت جاوید دچار شود .مگر این که عنایت خدا شامل حالش شده و از فرمانبرداری شیطان دست بردارد ، دلش با مخالفت با او روشن شده و آنگاه به توفیق کاملی برسد .
سالک نباید هیچ عمل خیری راگر چه بسیار کوچک باشد ، کم شمرده و بخاطر کم بودن آن را ترک نماید که زیان خواهد دید . و هیچ عمل خیری رانیز نباید بزرگ ببیند ، چون گرفتار عجب می گردد .نیز اگر نمی تواند آن را انجام بدهد بمقداری که می تواند آن را انجام داده و بعد از انجام ، آن را درمقابل خدا کوچک ببیند .زیرا بنده هر عملی را که انجام بدهد و آن را کوچک بداند ، خداوند آن را بزرگ دانسته و شاید همین مطلب باعث شود که خداوند متعال آن را قبول کند . وهنگامی که عملی قبول شد کمی آن اهمیتی نخواهد داشت ، چون اگر خداوند عملی را از بنده اش قبول نماید ، گرچه کم باشد ، پاداش زیادی به او خواهد داد . و اگر آن را قبول نکند ، فایده ای برای او نخواهد داشت ، گرچه زیاد باشد .زیرا خداوند عمل کم آدم را قبول و اعمال زیاد ابلیس را رد نمود.
بنابراین بنده نباید هیچ عملی را بزرگ ببیند . گرچه عبادت جن و انس باشد . زیرا این عجب است و عجب انسان به عملش ، ثواب آن را از بین می برد .بلکه نور آن را به تاریکی تبدیل می کند . ونیز نباید عمل کم را کوچک بداند ، زیرا ممکن است قبول شده و تبدیل به عمل بزرگی شود .
علّامه طبرسی گوید: علی علیه السلام شصت و سه سال زندگانی کرد، ده سال پیش از بعثت، و در سن ده سالگی اسلام آورد. و پس از بعثت بیست و سه سال با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زندگانی کرد، سیزده سال در مکه پیش از هجرت در امتحان و گرفتاری به سر برد و سنگین ترین بارهای رسالت آن حضرت را به دوش کشید، و ده سال پس از هجرت در مدینه در دفاع از حضرتش با مشرکان جنگید و با جان خود او را از شر دشمنان دین نگاه داشت، تا آنکه خدای متعال پیامبر خود را به سوی بهشت انتقال داد و او را به بهشت آسمانی بالا برد، و علی علیه السلام در آن روز سی و سه ساله بود، و سی سال پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ماند و ولی امر و وصی او بود، و بیست و چهار سال و چند ماه حقّ او را از ولایت غصب کردند و او را از تصرف در امور بازداشتند، و آن حضرت در این دوران با تقیّه و مدارا می زیست، و پنج سال و چند ماه خلافت را به دست گرفت و در این سالها گرفتار جهاد با منافقان از ناکثین و قاسطین و مارقین (اصحاب جمل و صفّین و نهروان) بود چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سیزده سال از روزگار نبوت خود را ممنوع از پیاده کردن احکام آن و ترسان و محبوس و فراری و مطرود بود و نمی توانست با کافران به جهاد پردازد و از مؤمنان دفاع کند، سپس هجرت کرد و ده سال پس از هجرت با مشرکان به جهاد پرداخت و گرفتار منافقان بود تا خداوند او را به سوی خود برد... آن حضرت در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری با شمشیر به قتل رسید، عبدالرحمن بن ملجم مرادی شقی ترین امت آخر زمان -لعنة اللَّه علیه- در مسجد کوفه او را ضربت زد، بدین قرار که آن حضرت در شب نوزدهم به مسجد رفت و مردم را برای نماز صبح بیدار می کرد و ابن ملجم ملعون از آغاز شب در کمین حضرتش بود، چون حضرت در مسجد عبورش به او افتاد او که مطلب خود را پنهان می داشت و از روی نیرنگ خود را به خواب زده بود ناگهان از جای جست و ضربتی با شمشیر زهرآلود بر فرق مبارکش زد. آن حضرت روز نوزدهم و شب و روز بیستم و شب بیست و یکم را تا نزدیک ثلث اول شب زنده بود آنگاه به شهادت رسید و در حالی که محاسن شریفش به خون سرش رنگین بود مظلومانه بهدیدار خدای خود شتافت. سبب کشتن آن حضرت را داستانی دراز است که اینجا گنجایش ذکر آن را ندارد. حسن و حسین - علیهما السلام - به امر آن حضرت مراسم غسل و تکفین او را عهده دار شدند و بدن شریفش را به سرزمینِ غَری در نجف کوفه انتقال دادند و شبانه پیش از سپیده صبح در همان جا به خاک سپرده شد. حسن و حسین و محمّد پسران آن حضرت - علیهم السلام - و عبداللَّه بن جعفر وارد قبر شدند و بنابه وصیت حضرتش اثر قبر پنهان گردید. این قبر پیوسته در دولت بنی امیه پنهان بود و کسی بدان راه نمی برد تا آنکه امام صادق علیه السلام در دولت بنی عباس آن را نشان داد.( تاج الموالید / (18
وصیت امیرالمومنین علی علیه السلام در بستر شهادت
هنگامی که ابن ملجم -که خدا لعنتش کند- او را ضربت زد حضرتش به حسن و حسین - علیهما السلام - چنین وصیت فرمود: “شما را به تقوای الهی سفارش می کنم و اینکه در طلب دنیا برنیایید گرچه دنیا در طلب شما برآید، و بر آنچه از دنیا محروم ماندید اندوه و حسرت مبرید، و حق بگویید، و برای پاداش (اخروی) کار کنید، و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. شما دو نفر و همه فرزندان و خانواده ام و هر کس را که این نامه ام به او می رسد سفارش میکنم به تقوای الهی و نظم کارتان و اصلاح میان خودتان، چرا که از جدّتان صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: “اصلاح میان دو کس از انواع نماز و روزه برتر است. خدا را خدا را درباره یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگی کنید و حتی یک روز دهان آنان را خالی نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند. خدا را خدا را درباره همسایگان درنظر دارید، که آنان سخت مورد سفارش پیامبرتان هستند، پیوسته به همسایگان سفارش می کرد تا آنجا که پنداشتیم آنان را ارث بَرخواهد نمود. خدا را خدا را درباره قرآن یاد کنید، مبادا دیگران به عمل به آن بر شما پیشی گیرند. خدا را خدا را درباره نماز یاد کنید، که آن ستون دین شماست. خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان یاد کنید، تا زنده هستید آن را خالی (و خلوت) نگذارید؛ که اگر این خانه متروک بماند دیگر مهلت نخواهید یافت. خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا به مال و جان و زبانتان یادآرید، و بر شما باد به همبستگی و رسیدگی به یکدیگر، و بپرهیزید از قهر و دشمنی و بریدن از هم. امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید که بَدانتان بر شما چیره می شوند، آنگاه دعا می کنید ولی مستجاب نمی گردد. ای فرزندان عبدالمطّلب، مبادا شما را چنان بینم که به بهانه اینکه امیرمؤمنان کشته شد دست به خون مسلمانان بیالایید؛ هش دارید که به قصاص خون من جز قاتلم را نباید بکشید؛ بنگرید هرگاه که من از این ضربت او جان سپردم تنها به کیفر این ضربت یک ضربت بر او بزنید و این مرد را مُثْله ( مثله کردن: بریدن انگشت و بینی و گوش و دیگر اعضای کسی. ) نکنید، چرا که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: “از مثله کردن بپرهیزید گرچه با سگ هار باشد”.( نهج البلاغة، نامه 47 )
- از وصیت دیگر آن حضرت پیش از شهادت و پس از ضربت زدن ابن ملجم ملعون: “وصیت من به شما آن است که چیزی را با خدا شریک مسازید، و به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم سفارش می کنم که سنّت او را ضایع مگذارید، این دو ستون را به پادارید، و این دو چراغ را افروخته بدارید، و تا از جاده حق منحرف نشده اید هیچ نکوهشی متوجه شما نیست. من دیشب یار و همدم شما بودم و امروز مایه عبرت شما گشته ام و فردا از شما جدا خواهم شد. خداوند من و شما را بیامرزد. اگر زنده ماندم خودم صاحب اختیار خون خود هستم، و اگر فانی شدم فنا میعادگاه من است، و اگر بخشیدم بخشش مایه تقرب من به خدا و نیکویی برای شماست؛ پس شما هم ببخشید “آیا نمی خواهید که خدا هم شما را ببخشاید”؟( اقتباس از آیه 22 سوره نور.) به خدا سوگند هیچ حادثه ای ناگهانی از مرگ به من نرسید که آن را ناخوش دارم، و نه هیچ واردشونده ای که ناپسندش دانم؛ و من تنها مانند جوینده آبی بودم که به آب رسیده، و طالب چیزی که بدان دست یافته است؛ “و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است”.( اقتباس از آیه 198 سوره آل عمران.)( نهج البلاغة، نامه 23.) از این که فرمود: “به خدا سوگند هیچ حادثه ای ناگهانی از مرگ به من نرسید که...” معلوم می شود که امام علیه السلام پیوسته از روی شوق در انتظار شهادت به سر میبرده و می دانسته است که آنچه پیامبر راستگوی امین صلی الله علیه و آله و سلم به او خبر داده ناگزیر فراخواهد رسید چنانکه قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست و وعده او ترک و تخلف ندارد، و آن حضرت با دلی پر صبر در انتظار آن بود و -بنا به نقل گروهی از دانشمندان مانند ابن عبدالبر و دیگران- می فرمود: “شقی ترین این امت از چه انتظار میبرد که این محاسن را از خون این سر سیراب سازد”؟ و بارها می فرمود: “به خدا سوگند که موی صورتم را از خون بالای آن سیراب خواهد کرد”.
یک معجزه
وقایع پس از شهادت آن بزرگوار جداً بسیار است و به تألیف جداگانه ای نیازمند، و اینجا گنجایش آن را ندارد، لذا از ذکر آنها چشم می پوشیم و تنها به یک واقعه تکوینی اشاره می کنیم. زمخشری در “ربیع الابرار” از امّ معبد آورده است که گفت: “روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وضو گرفت و در پای درخت خاردار خشکیده ای در نزد ما آب دهان افکند و آن درخت سبز شد و میوه داد و در زمان حیات آن حضرت ما از میوه آن شفا میجستیم... اما سپس از پایین به بالا خشک شد و خار رویید و میوه هایش ریخت و سبزی و تازگی آن از میان رفت، در این حال بود که ما از شهادت امیرمؤمنان علی (ع) باخبر شدیم. و دیگر میوه نداد و ما از برگ آن بهره مند بودیم و پس از چندی صبح کردیم و دیدیم که از ساقه آن خونی تازه میجوشد و برگ آن هم خشک شده است، و در همین حال خبر شهادت حسین علیه السلام به ما رسید و درخت به کلی خشک گردید”.( تاریخ الخمیس، باب هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم.) اَصبغ بن نُباته گوید: هنگامی که امیرمؤمنان علیه السلام ضربتی بر فرق مبارکش فرود آمد که به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم -لعنه اللَّه- بودند. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: ای مردم، پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم، اگر پدرم از دنیا رفت تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم می گیرد؛ پس باز گردید خدایتان رحمت کند. مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ، آیا سخن مرا درباره پیام امیرمؤمنان نشنیدی؟ گفتم: چرا، ولی چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثی از او بشنوم؛ پس برای من اجازه بخواه خدایت رحمت کند. امام داخل شد و چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو. من داخل شدم دیدم امیرمؤمنان علیه السلام دستمال زردی به سر بسته که زردی چهره اش بر زردی دستمال غلبه داشت و از شدت درد و کثرت سمّ پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند می کرد و زمین می نهاد. آن گاه به من فرمود: ای اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدی؟ گفتم: چرا، ای امیرمؤمنان، ولی شما را در حالی دیدم که دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثی از شما بشنوم. فرمود: بنشین که دیگر نپندارم که از این روز به بعد از من حدیثی بشنوی. بدان ای اصبغ، که من به عیادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتم همانگونه که تو اکنون آمده ای، به من فرمود: ای اباالحسن، برو مردم را جمع کن و بالای منبر برو و یک پله پایین تر از جای من بایست و به مردم بگو: “هش دارید، هر که پدر و مادرش را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد. هش دارید، هر که از صاحبان خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. هش دارید، هر که مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد”. ای اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عمل کردم، مردی از آخر مسجد برخاست و گفت: ای اباالحسن، سه جمله گفتی، آن را برای ما شرح بده. من پاسخی ندادم تا به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتم و سخن آن مرد را بازگو کردم. اصبغ گفت: در اینجا امیرمؤمنان علیه السلام دست مرا گرفت و فرمود: ای اصبغ، دست خود را بگشا. دستم را گشودم، حضرت یکی از انگشتان دستم را گرفت و فرمود: ای اصبغ، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز همین گونه یکی از انگشتان دست مرا گرفت، سپس فرمود: هان، ای اباالحسن، من و تو پدران این امّتیم، هر که ما را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد. هان که من و تو مولای این امّتیم، لعنت خدا بر آن کس که از ما بگریزد. هان که من و تو اجیر این امّتیم، هر که از اجرت ما بکاهد و مزد ما را ندهد لعنت خدا بر او باد. آن گاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم. اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد، باز به هوش آمد و فرمود: ای اصبغ، آیا هنوز نشسته ای؟ گفتم: آری مولای من. فرمود: آیا حدیث دیگری بر تو بیفزایم؟ گفتم: آری خدایت از مزیدات خیر بیفزاید. فرمود:ای اصبغ، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در یکی از کوچه های مدینه مرا اندوهناک دید و آثار اندوه در چهره ام نمایان بود، فرمود: ای اباالحسن، تو را اندوهناک میبینم؟ آیا تو را حدیثی نگویم که پس از آن هرگز اندوهناک نشوی؟ گفتم: آری، فرمود: چون روز قیامت شود خداوند منبری بر پادارد برتر از منابر پیامبران و شهیدان، سپس خداوند مرا امر کند که بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر کند که تا یک پله پایینتر از من بالا روی، سپس دو فرشته را امر کند که یک پله پایینتر از تو بنشینند، و چون بر منبر جای گیریم احدی از گذشتگان و آیندگان نماند جز آنکه حاضر شود. آن گاه فرشته ای که یک پله پایین تر از تو نشسته ندا کند: ای گروه مردم، بدانید: هر که مرا میشناسد که میشناسد و هر که مرا نمی شناسد خود را به او معرفی می کنم، من “رضوان” دربان بهشتم، بدانید که خداوند به منّ و کرم و فضل و جلال خود مرا فرموده که کلیدهای بهشت را به محمّد بسپارم، و محمد مرا فرموده که آنها را به علی بن ابی طالب بسپارم، پس گواه باشید که آنها را بدو سپردم. سپس فرشته دیگر که یک پله پایین تر از فرشته اولی نشسته برمی خیزد و به گونه ای که همه اهل محشر بشنوند ندا کند: ای گروه مردم، هر که مرا می شناسد که می شناسد و هر که مرا نمی شناسد خود را به او معرفی می کنم، من “مالک” دربان دوزخم، بدانید که خداوند به منّ و فضل و کرم و جلال خود مرا فرموده که کلیدهای دوزخ را به محمد بسپارم، و محمد مرا امر فرموده که آنها را به علی بن ابی طالب بسپارم، پس گواه باشید که آنها را بدو سپردم. پس من کلیدهای بهشت و دوزخ را میگیرم. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای علی، تو به دامان من می آویزی و خاندانت به دامان تو و شیعیانت به دامان خاندان تو می آویزند. من (از شادی) دست زدم و گفتم: ای رسول خدا، همه به بهشت می رویم؟ فرمود: آری به پروردگار کعبه سوگند. اصبغ گوید: من جز این دو حدیث از مولایم نشنیدم که حضرتش چشم از جهان پوشید، درود خدا بر او باد.( روضه 22 و 23 )
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)
بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازهاى خاص دارد و هیچ چیزى بىحساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهرى در تعریف قدر مىفرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگىهاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیتهاى مکانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمىگیرد.
این معنا از روایات استفاده مىشود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشىء، طوله و عرضه»؛ «اندازهگیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)
در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»
بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریدهها از حیث هستى و آثار و ویژگىهایشان محدودهاى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علتها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگىهاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالبهایى از داخل و خارج، اندازهگیرى و قالبگیرى مىشود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگىهاى مادى آن به شمار مىآید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستىشان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالبگیرى شدهاند. (8)
اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثهاى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.
(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودىاش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)
اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مىدهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مىشود و معلول خود را ضرورت و وجود مىدهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مىشود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگىهاى وجودىاش را مىسازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مىشود.
با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مىشود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مىگردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازهگیرى مىشود.
به عبارت روشنتر، شب قدر یکى از شبهاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکى از شبهاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.(11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مىآید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثهاى که در طول سال واقع مىشود، تقدیر مىگردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مىشود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»(14)
پس شب قدر شبى است که:
1. قرآن در آن نازل شده است.
2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مىشود.
3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مىگردد.
بنابراین، مىتوان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازهگیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.
این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مىباشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره» مىفرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان که در آن قرآن نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان مىفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعى] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است. همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است.
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.
پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مىشود:
1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
2. قرآن در شبى مبارک از شبهاى ماه مبارک رمضان نازل شده است.
3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.
4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:
الف. نزول قرآن.
ب. هر امر حکیمى در آن شب مبارک جدا مىگردد.
اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مىشمارد:
الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).
ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).
ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).
د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مىشوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مىشوند.
ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى بر مومنان شب زندهدار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).
و. شب قدر، شب تقدیر و اندازهگیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازهگیرى در آن شب خاص است.
مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مىکند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مىشود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى دربارهاش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مىگردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثهاى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مىشود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(15)
پىنوشتها:
1- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج 5، ص 246 و 247 .
2- همان، ص 248.
3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج12 ص 150 و 151.
4- همان، ج 19، ص 101.
5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.
6- المحاسن البرقى، ج1، ص 244.
7- بحار الانوار، ج 5، ص 122.
8- المیزان، ج 19، ص 101 - 103
9- انسان و سرنوشت، ص 53
10- همان، ص 55 و 56
11- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج1، ص 312 و 313 و 374 و 375 .
12- الکافى، کلینى، ج 4، ص 157 .
13- المراقبات، ملکى تبریزى، ص، 237 - 252
14- الکافى، ج1، ص 248
15- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مبارکه قدر.
منبع:
ماهنامه پرسمان، 1382، سید سعید لواسانى .
| |
|
در سلسله مطالب همراه با احکام روزه، به بررسی احکام مختلف مربوط به روزه و ماه مبارک رمضان می پردازیم. بیشتر مسایل به صورت پرسش و پاسخ می گردد. در این مباحث درصدد برآمده ایم تا احکامی که مورد اتفاق نظر همه مراجع عظام تقلید است؛ مطرح شود. منتظر سوالها ، نظرها و پیشنهادهای شما هستیم.
* * * * *
پرسش:
حکم شنیدن موسیقی در صورت روزه دار بودن چیست؟
پاسخ:
اگر در حال روزه موسیقی حرام گوش کند، روزهاش باطل نمی شود، بلکه گناهی که کرده مؤاخذه و عذاب خودش را خواهد داشت و روزهای که گرفته، ثواب خود را دارد. چنین فردی باید بداند که انجام گناه انسان را از تقوا دور می دارد.
پرسش:
اگر والدین از روزه گرفتن فرزند ممانعت کنند وظیفه چیست؟
پاسخ:
برای انجام دادن روزة واجب نیازی به اجازه پدر نیست و باید روزه را بگیرد چون فرمان خدا بر فرمان پدر مقدم است.
پرسش:
روزه افرادی که نماز نمی خوانند، چه حکمی دارد؟
پاسخ:
ترک نماز یکی از گناهان کبیره است و در مورد مذمت آن روایات فراوانی وارد شده است امّا از لحاظ شرعی به صحت روزه اشکالی وارد نمی کند و کسی که روزه می گیرد و نماز نمی خواند مقداری از تکالیف شرعیه را انجام داده است چون این دو عمل جداگانهای هستند و نیتهای متفاوت دارند. ولی از آنجایی که تمام ابعاد و احکام مقدس اسلام بر اساس حکمت و مصلحت می باشد لذا ترک نماز خسارات جبران ناپذیری بر ایمان خواهد داشت. زیرا نماز و روزه هر دو عمل جداگانهای هستند و هر کدام احکام مستقلی برای خود دارند.
منبع: درگاه پاسخگویی به مسایل دینی
روزه ابعاد گوناگونى دارد و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مى گذارد، که از همه مهمتر،"بعد اخلاقى" و "فلسفه تربیتى" آن است.
روزه دار باید در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى، از غذا و آب و همچنین لذت جنسى چشم بپوشد و عملا ثابت کند که او همچون حیوان در بند اصطبل و علف نیست؛ او مى تواند زمام نفس سرکش را به دست گیرد و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.
انسانى که انواع غذاها و نوشیدنی ها را در اختیار دارد و هر لحظه که تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مى رود، همانند درختانى است که در پناه دیوارهاى باغ و در کنار نهرها مى رویند. این درختان نازپرورده، بسیار کم مقاومت و کم دوامند و اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود، پژمرده مى شوند و مى خشکند. اما درختانى که از لابلاى صخره ها و در دل کوه ها و بیابانها مى رویند و از همان طفولیت، طوفانهاى سخت و آفتاب سوزان و سرماى زمستان نوازشگر شاخه های آنهاست و با انواع محرومیتها دست به گریبانند، محکم، با دوام، پر استقامت، سخت کوش و سخت جانند!
روزه نیز با روح و جان انسان همین عمل را انجام مى دهد و با محدودیتهاى موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى بخشد و چون غرائز سرکش را کنترل مى کند، بر قلب انسان نور و صفا مى پاشد. خلاصه روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى دهد، جمله "لعلکم تتقون" (باشد که پرهیزگار شوید) که در آیه 183 سوره بقره پس از فرمان به روزه داری ذکر گردیده، اشاره به همه این حقایق است.
براستی نکند که به سادگی این فرصت طلائی را از دست بدهیم و آئینه جانمان را در زلال ماه رمضان جلا نبخشیم. حال که در ابتدای راهیم، هوشیار و آگاه باشیم ...
آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج4، با اندکی تصرف
دعای روز پنجم
خدایا مرا در این روز از توبه و استغفار کنندگان قرار ده و از بندگان صالح مطیع خود مقرر فرما و هم در این روز مرا از دوستان مقرب درگاه خود قرار ده ، به حق لطف و رأفتت ای مهربانترین مهربانان عالم
امام رضا علیه السلام میفرماید: «اولین گام بندگی، شناختخدا و اصل شناخت او به توحید است.» (1)
1 - هدف خلقت: خداوند متعال فرمود: «جن و انس را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا بپرستند.» (2)
2 - رستگاری: حضرت علی علیه السلام: «العبادة فوز ؛ عبادت رستگاری است.» (3)
3 - نشانه عنایتخداوند: حضرت علی علیه السلام: «اذا احب الله عبدا الهمه حسن العبادة; وقتی خداوند بندهای را دوستبدارد خوب عبادت، کردن را به او میآموزد.» (4)
4 -بهترین وسیله تقرب به خدا: حضرت علی علیه السلام: «هیچ چیز مانند عبادت انسان را به خدا نزدیک نمیکند»(5)
1 - فهم دین: امام سجاد علیه السلام: «لا عبادة الا بالتفقه; عبادت کامل نیست مگر با فهم و معرفت دینی.» (6)
2 - آگاهی: حضرت علی علیه السلام: «عبادتی که با آگاهی همراه نباشد، خیری در آن نیست.» (7)
3 - حضور قلب: رسول خدا صلی الله علیه و آله: «اعبد الله کانک تراه فان کنت لا تراه فانه یراک; خدا را آن گونه عبادت کن که گویا او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند.» (8)
پی نوشتها:
1- عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 12.
2- ذاریات/ 56.
3- غررالحکم، ماده عبد.
4- همان.
5- همان.
6- بحارالانوار، ج 78، ص 138.
7- غررالحکم، ماده عبد.
8- کنزل العمال، خ 5250.
منبع: نشریه مبلغان، شماره 23، بااندکی تصرف
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ غُفرانَ اللهِ فی هذَا الشَّهرِ العَظیمِ(1) ؛ بدبخت، کسى است که در این ماه بزرگ، از آمرزش الهى محروم بماند.
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: إنَّ الشَّقِیَّ حَقَّ الشَّقِیِّ مَن خَرَجَ عَنهُ هذَا الشَّهرُ و لَم یُغفَر ذُنوبُهُ، فَحینَئِذٍ یَخسَرُ حینَ یَفوزُ المُحسِنونَ بِجَوائِزِ الرَّبِّ الکَریمِ(2) ؛ بدبخت واقعى، کسى است که این ماه از او بگذرد؛ ولى گناهانش آمرزیده نشوند. پس آنگاه که نیکوکاران به جوایز پروردگار کریمشان دست مىیابند، او زیانکار (بازنده) مىگردد .
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: مَنِ انسَلَخَ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لَم یُغفَر لَهُ فَلا غَفَرَ اللهُ لَهُ (3)؛ هر کس از ماه رمضان بیرون آید، ولى آمرزیده نشود، پس خدا او را نیامرزد!
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله ـ عِندَ دُخولِ شَهرِ رَمَضانَ ـ إنَّ هذَا الشَّهرَ قَد حَضَرَکُم، و فیهِ لَیلَةٌ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ، مَن حُرِمَها فَقَد حُرِمَ الخَیرَ کُلَّهُ، ولا یُحرَمُ خَیرَها إلاّ مَحرومٌ (4)؛ پیامبر به هنگام ورود به ماه رمضان فرمود: همانا این ماه، شما را فرا رسیده است. در آن، شبى است بهتر از هزار ماه. هر کس از آن محروم ماند، از همه خیر محروم مانده است و جز محروم، از خیر آن بىبهره نمىماند.
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: إنَّ جَبرَئیلَ أتانی فَقالَ: مَن أدرَکَ شَهرَ رَمَضانَ و لَم یُغفَر لَهُ فَدَخَلَ النّارَ فَأَبعَدَهُ اللهُ، قُل: آمینَ، فَقُلتُ: آمینَ(5)؛ جبرئیل نزد من آمد و گفت: «هر کس ماه رمضان را دریابد و آمرزیده نشود و وارد آتش شود، پس دور باد از رحمت خدا! بگو: آمین»، من هم گفتم: آمین .
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: مَن أدرَکَ شَهرَ رَمَضانَ فَلَم یُغفَر لَهُ فَأَبعَدَهُ الله، و مَن أدرَکَ لَیلَةَ القَدرِ فَلَم یُغفَر لَهُ فَأَبعَدَهُ اللهُ (6) ؛ هر کس ماه رمضان را دریابد، ولى آمرزیده نشود، پس دور باد از رحمت خدا! و هر کس شب قدر را دریابد، ولى آمرزیده نشود، پس دور باد از رحمت خدا!
- قال الإمام الصادق علیهالسلام: مَن لَم یُغفَر لَهُ فی شَهرِ رَمَضانَ لَم یُغفَر لَهُ إلى قابِلٍ. یقال: عامٌ قابِل؛ للذی یُقبِل بعد العام الماضی إلاّ أن یَشهَدَ عَرَفَةَ (7) ؛ هر کس در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا سال آینده آمرزیده نمىشود، مگر آن که روز عرفه را درک کند .
.
ظاهر احادیث فوق، هشدار و بیم دادن است؛ امّا باطن آنها بشارت است، به ویژه احادیث پیامبر صلىاللهعلیهوآله که کسانى را که در این ماه، مشمول آمرزش الهى نمىشوند، نفرین مىکند و آنان را بدبخت مىشمارد. از این رو، عالم ربّانى مرحوم آیة الله میرزا جواد آقا ملکى تبریزى (م 1343 ق) مىگوید:
از رساترین نکاتى که در بشارت به ماه رمضان روایت شده، نفرین پیامبر صلىاللهعلیهوآله بر کسانى است که در این ماه آمرزیده نمىشوند، آنجا که فرموده است: «آمرزیده مباد کسى که ماه رمضان از او بگذرد و آمرزیده نشود!»
از آنجا که پیامبر صلىاللهعلیهوآله رحمتى براى جهانیان برانگیخته شده است، این نفرین، بشارت بزرگى به رحمت گسترده و فراگیرىِ آمرزشِ الهى در این ماه است، وگرنه ایشان با آن که رحمتى براى جهانیان است، هرگز مسلمانى را نفرین نمىکند، هر چند فردى گنهکار باشد.(8)
پینوشتها:
1- فضائل الأشهر الثلاثة: 77/61، الأمالی للصدوق: 154/149، عیون أخبار الرضا علیهالسلام: 1/ 295/ 53، بحار الأنوار: 96/356/25 .
2- فضائل الأشهر الثلاثة: 73 / 53، عیون أخبار الرضا علیهالسلام: 1/293/46، الأمالی للصدوق: 109/ 82، روضة الواعظین: 372، بحارالأنوار: 96/362/30 .
3- الإقبال: 1/454 .
4- سنن ابن ماجه: 1/526/1644، مشکاة المصابیح: 1/614/1964، کنز العمّال: 8/534 / 24028 .
5- صحیح ابن حبّان: 3/ 188/97، المعجم الکبیر: 2/244/2022، الفردوس:1/405/1635، کنز العمّال: 16/37/43831؛ المقنعة: 308، دعائم الإسلام: 1/269، بحارالأنوار: 96/342/6 .
6- فضائل الأشهر الثلاثة: 115/109 .
7- الکافی: 4/66/3، تهذیب الأحکام: 4/192/548، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2/99/1841، الإقبال: 1/28 ، المقنعة: 309، دعائم الإسلام: 1 / 269، بحارالأنوار: 96/342/6 .
8- المراقبات ، ص 103 .
منبع:
ماه خدا، محمدی ری شهری،ج 1، ص 82.
شروع ماه مبارک رمضان، در حقیقت عید بزرگی برای مسلمانان است و جا دارد که مَؤمنین، ورود این ماه را به هم تبریک بگویند و یکدیگر را به استفاده هر چه بیشتر از این ماه توصیه کنند. چون ماه ضیافت الهی است، در این ماه فقط مؤمنین و کسانی که اهل ورود در این ضیافتند، بر سر سفره پروردگار منّان و کریم مینشینند. این، غیر از سفره عام کرم الهی است که همه انسانها، بلکه همه موجودات عالم از آن بهرهمندند؛ این سفره خواص و ضیافت خاصان پروردگار است.
منبع:
آیة الله خامنهای، خطبههای نماز جمعه تهران 10/01/1369