شیعه بودن سخت است برادر
سید علیرضا حسینی عارف
آمده بودند تا امامشان را ببینند. از راهی دور و با مشقتی فراوان. خادم بیت پرسید: «بگویم چه کسانی آمدهاند؟» ـ بگو جمعی از شیعیانتان به زیارت آمدهاند.
خادم رفت، و شاید پاسخی که آورد برای آنان ـ و شاید برای ما و همه کسانی که آن را شنیدهاند ـ سنگین بود: «امام گفتند شما که شیعه ما نیستید!» ... و کمی طول کشید تا آنان فهمیدند که حداکثر می توانند خود را «محب اهل بیت» بدانند نه شیعه آنان.
***
معاویه، آب را که گرفت تصور کرد که جنگ را برده است. پس دستور داد که نگذارند قطره ای از آن به کام تشنه یاران علی برسد. اما در آن سو، فاتح خیبر شمشیر به دست داشت و خطبهای آتشین بر لب. جنگ مغلوبه شد و آب به دست سپاه عراق افتاد. معاویه این بار اندیشید که جنگ را تمام و کمال باخته است؛ چرا که علی نخواهد گذاشت که لبان تشنه سپاهیانش با آب شریعه نمناک شود. عمرو عاص، اما، او را از خطایش آگاه ساخت: «آن علی که من می شناسم، کسی نیست که تو و لشگریانت را تشنه گذارد.» علی میتوانست مهار آب را بگیرد و اسب «قدرت» را بتازاند. اما مرام او این نبود که به قیمت پایمال کردن اخلاق و فتوت، قدرت دنیا را بگیرد؛ حتی اگر یک سوی آن قدرت، در هند و قفقاز باشد و سوی دیگر آن در مرزهای روم و اندلس.
اولین بار که صدق داستان اول را از عمق وجود فهمیدم، و فهمیدم که خودم و هزاران هزار مثل خودم که ادعای شیعه بودنمان بلند است و خود را «پیرو علی و آل علی» می دانیم، در واقع شیعه نیستیم، زمانی بود که دیدم، اخبار و عکسهای ازدواج شرعی و قانونی یک سیاستمدار ـ که هیچگاه با مواضع و افکارش موافق نبودم ـ وسیله ای برای استفاده سیاسی رقیب شده است و ... در گیر و دار روزهای طولانی جنگ صفین، «ابن عباس» به دنبال فرمانده می گشت. عاقبت او را در گوشه ای از خیمه گاه پیدا کرد در حالی که وصلهای بر وصلههای پر شمار کفش کهنه اش اضافه میکرد. وقتی ابن عباس با التهاب از حکومت و سیاست گفت تا شاید فرمانده را به تلاشی مضاعف برای دستیابی به قدرت ترغیب کند، علی سرش را بلند کرد، کفش کهنه اش را نشان او داد و پرسید: «به نظر تو این کفش چند میارزد؟»
ـ هیچ!
و فرمانده برای ابن عباس روشن کرد قدرتی که برخی اینقدر حرص و جوشش را می خورند، از آن کفش پر پینه هم بی ارزش تر است؛ مگر آنکه ...
****
آمده بود، نگران و هراسان. شرم مانعش میشد که حرفش را بزند. و از دیگر سو، ترس از عذاب آن جهانی ، امانش را بریده بود. عاقبت دل به دریا زد و مهر از رازش برگشود: «گناهی بزرگ کردهام. پاکم کن.» و امام می دانست که پاک کردن او آسان نیست.
ـ برو، شاید اشتباه کردهای.
و رفت، اما ندامت خواب از چشمانش ربوده بود. فردا، دوباره آمد و تقاضای دیروز را تکرار کرد، و جواب دیروز را شنید. هر چه باشد علی، خلیفه خدا است... و خلیفه باید صفات خلیفه گذار را داشته باشد. و یکی از این صفات «پرده پوشی» است.
و این پرده پوشی تا روز سوم هم ادامه یافت؛ روزی که جوان پشیمان دوباره باز آمد، با چشمانی سرخ از بی خوابی، و وجدانی در غلیان و جوشش از بیم و نگرانی.
****
و تو خود برای قضاوت کافی هستی... کدامین ما شیعهایم؟ و کدامیک از ما بر تعریف و تماشای فحشایی که نقل ناخوانده محافل و شیرینی شیطانی مجالسمان بود چشم بستیم؟
کدامینِ ما شیعهایم؟ و کدامیک از ما از آنچه که به جوانی مسلمان نسبت داده شده بود «پرده پوشی» کردیم؟ و تو خود قضاوت کن... آیا ما شیعهایم و پیرو علی و آل علی؟
نه! ما حداکثر میتوانیم خود را «محب» اهل بیت بدانیم!.. شیعه بودن سخت است برادر...
شهادت چیست؟
غریب
شهادت شهد شیرین رضای حق است.
شهادت عبارت تمام وکمال اعتماد واعتقادبه خداست.
شهادت تکامل وجودی روح پرخروش و جوشش ،ولی در عین حال مطمئن و آرام شهید است.
شهادت ارث بزرگ اولیـاء خداست.
شهادت نهایت یک حماسه و ایثار است.
شهادت غایت آرزوی رزمندگان راه خداست.
شهادت فریاد رسای اسلام بر ظلم ظالمان است.
شهادت مایة عزت مسلمین است و شهید احیاء کنندة این معناست.
شهادت بهای زحمات ومشقات شهید است.
شهادت قد بلند کردن ،استواری و شکست ناپذیر است .
شهادت قتل در راه خداست.
شهادت مردن نیست بلکه حیاتی دوباره است.
شهادت بانک رحیل تشنگان وصل بخداست و شهیدواصل به این معناست.
شهادت بشارت نابودی ظالمان و ستمگران است.
شهادت پیام آور عزت وفتح است.
شهادت اتمام حجت با کافران و ملحدان است .
شهادت فیض عظما و فضلی از جانب خداست.
شهادت وسیلة رسیدن به قرب حق تعالی و وعدة تخلف ناپذیر سبحانه تعالی است.
پس به امید آنروز یعنــی شهـــــــادت
اینم قسمتی از وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا الله جل جلاله الله یا محمد (ص)، یا علی (ع)، یا فاطمه (س) ،... یا حجه (عج) و شما ای ولی ما یا روحالله و شما ای پیروان صادق آن شهیدان، خدایا چگونه این وصیتنامه را بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت و سراپا تقصیر و نافرمانی هستم گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از این دنیا بروم میترسم رفتنم خالصانه نباشد پذیرفته درگهت نشوم یا رب العفو خدایا نمیرم در حالیکه از من ناراضی باشی من میخواهم به پای تو خونی بشوم از زندگی هیچ نفهمیدم حال باید خونی میشد و در رگهایم جریان مییافت و سلولهایم (یارب، یا رب) میگفت خدایا قبولم کن یا اباعبدالله شفاعت آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار رویش ولی چه کنم تهیدستم خدایا قبولم کن: ای عاشقان اباعبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت گونهها بایستی از حرارت شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند اهمیت زیاد به نماز و دعاها و مجالس اباعبدالله (ع) و شهداء بدهید از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا گناهانی بسیار بیامرزد... به یاد آقا امام حسین(ع) دوست دارم پیش محمد عبدی خاکم کنید دوست دارم دومین نفر از شما باشم آقاجون قبولم کن...
بنویسید که او جا مانده بود از قافله سرپرست قافله ساقی عشقش بوده است
بنوسید حسین بن علی (ع) او را خرید زان سبب راس تنش چون او پر از خون بوده است
بنوسید زهرا (س) محسنی دیگر خرید زین سبب او سید آل محمد بوده است
بنوسید کعبه نیست جز سنگ و کلوخ بنویسید دلش بیتالحرامش بوده است
روى القاضى نور اللّه عن الصادق علیه السلام قال:
خداوند حرمى دارد که مکه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند .عن سعد عن الرضا(ع) قال:
یا سعد من زارها فله الجنة
ثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال:
من زارها فله الجنة
امام رضا (ع) فرمود- کسى که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است .کامل الزیارة:عن ابن الرضا علیهماالسلام قال:
من زار قبر عمتى بقم فله الجنة
امام جواد - کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است .امام صادق (ع):
من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة
(بحار ج 48 صفحه 307) (این تعبیر بخشى از روایت مذکور در همین ورق شماره 7 است )
امام صادق (ع) کسى که آل حضرت را زیارت کند در حالى که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.امام صادق (ع):
«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» بحار ج 60 صفحه 216
امام صادق (ع) - آگاه باشید که حرم و حرم فرزندان بعد از من قم استجایگاه حضرت معصومه(س)لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:آن حضرت در روایتى فرمود:
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.» (1)
«هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.»
این لقب، که از سوى امام معصوم به این بانوى بزرگوار داده شده، گویاى جایگاه والاى ایشان است.امام رضا(ع) در روایتى دیگر مى فرماید:
هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد. (2)
لقب دیگر حضرت معصومه(س) «کریمه اهل بیت» است. این لقب نیز بر اساس رؤیاى صادقانه یکى از بزرگان، از سوى اهل بیت به این بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى این رؤیاى صادقانه بدین شرح است :مرحوم آیت اللّه سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره) بسیار علاقه مند بود که محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و یا امام صادق (ع) مشرّف شد.امام به ایشان فرمودند:
«عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ.»
یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن .
1-ناسخ التواریخ، ج 3، ص 68، به نقل از کریمه اهل بیت، ص 32
2-زبدة التصانیف، ج 6، ص 159، به نقل از کریمه اهل بیت، ص 3 .
ایشان به گمان اینکه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض کرد: «قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دلیل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شریف حضرت زهرا(س) پنهان بماند؛ از این رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شریف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى که از خواب برخاست، تصمیم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زیارت کریمه اهل بیت ترک کرد. (1) |
در سال 200 هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 201 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود.محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال 201 هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال 256 هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد. |
شهرت : عسگری زکی هادی ، سراج ، رفیق
لقب : الخاص
کنیه : ابو محمد معروف به « ابن رضا» (ع)
نام پدر :امام علی النقی (ع)
نام مادر: سوسن یا حدیثه یا سلیل
تاریخ ولادت : هشتم ماه ربیع الثانی سال 232 هجری یا 231 هجری
محل ولادت : مدینه طیبه
مدت امامت : 6 سال
تاریخ شهادت : هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری
محل دفن : سامراء
آسمان دیده بر زمین گشوده بود و مدینه، شب انتظارش را به دست صبح امید می سپرد که ناگاه در صبح دمی حیات بخش آفرینش، تولدی دوباره کرد و یازدهمین روشنگرش را به هستی بخشید. عرش به برکت میلاد جهان افروز امام عسکری (ع) بزم شادی گستراند. تولد او موعودی را بشارت دهنده است که ظهورش، سپیده دمی است به سوی روشنایی و مرهمی برتمامی رنج ها و مقصد تمام رفتن ها و رسیدن ها.به امید ظهورش
زندگینامه
در عصر حکومت و خلافت متوکل سفاک ترین خلفای بنی العباس ، ابومحمد حسن بن علی، امام یازدهم از ائمه عشر (ع) و سیزدهمین معصوم از چهارده معصوم (ع)، در شهر تاریخی و پایگاه نشر اسلام مدینه در خانه ی امام هادی دهمین پیشوای جهان اسلام و از یک مادر دانشمند و پرفضیلت دیده به جهان گشود مادرش بانویی صالحه و عارفه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود که بانوان مدینه از محضر پر فیض او بهره های علمی می بردند .
نامی که برای این مولود انتخاب گردید همتای نام جد بزرگوارش امام حسن مجتبی بود که تجدید کننده خاطرات نخستین ثمره ی باغ پر بار رسالت است .
روز میلاد مبارک او به اتفاق اغلب سیره نویسان اسلامی در روز هشتم ربیع الثانی به سال 232 هجری بود . مدت کوتاه حیات امام به سه دوره تقسیم می گردد: تا چهار سال و چند ماهگی امام (و به قولی تا 13 سالگی) از عمر شریفش در مدینه سر برده، تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می زیسته (او پدر بزرگوارش امام هادی (ع) در محله عسگر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی می کردند و به عسگری لقب یافتند) و تا 29 سالگی یعنی شش سال و اندی پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی بر ستون را بر عهده داشته است.
دوران زندگی کوتاه امام حسن عسگری بر سه دوره ی مشخص تقسیم میگردد:
1- پنج سال در حجاز در شهر زادگاه خود در حضور و مراقبت پدر بزرگوارش.
2- شانزده سال در عراق قبل از دوران امامت وپیشوائی .
3- هفت سال دوران کوتاه وپربار امامت وزعامت در عراق .
سیرت امام حسن عسگری (ع)
امام حسن عسگری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی، باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش در ایام عمر کوتاه خود روشن کرد .
چگونگی انتخاب امام به امامت:
امام هادی (ع) پسر دیگری به نام ابو جعفر محمد داشت که بنا به برخی از روایات از جمله روایتی که شیخ طوسی در کتاب الغیبت آورده مقرر بود امامت شیعه به او برسد و امام دهم به امامت او اشارت فرموده بود....... محمدبن علی مردی پارسا و مورد احترام اصحاب پدر خویش بود اما این پسر در زمان حیات امام از دنیا رفت و بعضی از شیعیان دین از این بابت به اندیشه فرو رفته از جمله ابوهاشم داود بنی قاسم جعفری گوید من در این اندیشه بودم که امام هادی (ع) فرمود: بلی خداوند بجای ابوجعفر, ابو محمد (امام حسن عسگری (ع)) را امام قرار داد. همچنانکه دربارة اسمعیل (فرزند امام صادق (ع) ) و امام کاظم (ع) چنین شد. این روایت یکی از روایات مهم دال بر نص امامت امام حسن عسگری (ع) است.
امام دهم را برادر دیگری بود به نام جعفر که نزد شیعیان به لقب کذاب معروف شد. بعد از آنکه امام عسگری (ع) از سوی پدر به امامت منصوب گردید. جعفر مدعی وی گردید و شروع به کار شکنی و توطئه گری و فتنه انگیزی بسیار نمود و بعد از رحلت حضرت امام حسن عسگری (ع) دعوی امامت کرد و منکر وجود امام غایب (عج) شد.
داستانی از مهابت آن بزرگ:
در حوادث رجب سال 255 ق گفته اند که دو تن از سادات علوی حسنی به نام عیسی بن محمد و علی بن زید در کوفه شوریدند و عبدالله بن محمد بن داودد بن عیسی را در آن شهر کشتند و عده ای به سبب قتل وی گرفتار و زندانی شدند یکی از این اشخاص ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری است که روایت می کند شبی امام حسن حسن عسگری (ع) و برادرش جعفر را به زندان آوردند و جعفر زاری و بی قراری می کرد ولی حضرت عسگری (ع) او را ساکت می نمود.
در روا یت مذکور آمده است که متصدی زندانی کردن امام، صالح بن وصیف یکی از سرداران معروف بوده است... می گویند عباسیان و منحرفان از آل محمد (ص) بر صالح بن وصیف فشار آوردند که بر امام در زندان سخت بگیرد و او گفت دو تن از شریرترین افراد را مامور این کار کرده است اما با دیدن حسن بن علی (ع) تحول یافته و روی به عبادت و نماز آورده اند وقتی علت این تغییر حالت را از ایشان پرسیدم گفتند: از فیض دیدار امام به این سعادت رسیده ام او تمام روزها را روزه می گیرد و هر شب تا بامداد به نماز می ایستد، با هیچ کس سخن نمی گوید و جز عبادت به کاری دیگر نمی پردازد مهابت او بدان حد است وقتی که به ما نگاه می کند به لرزه می افتیم و خود را به کلی می بازیم.
موضع علمی و آموزشی امام:
مواضع علمی او (ع) در پاسخهای قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افکار کفر آمیز و بیان کردن حق، باورشان مناظره و گفتگوهای موضوعی و مناقشه ها و بحثهای علمی، و همزمان با آن فعالیتها، کوششهای دیگر از قبیل صادرکردن بیانیه های علمی و ... (بوده است)....
کندی (ابویوسف یعقوب بن اسحاق) فیلسوف عراقی در زمان امام (ع) پیرامون متناقضات قرآن،کتابی تدوین کرد بوسیله بعضی از منسوبان به حوزه علمی او، با او تماس گرفت و کوشش او را با شکست روبرو کرد وکندی را قانع فرمود که در اشتباه بوده است. کندی توبه کرد اوراق خود را سوزانید.
موضع نظارت بر پایگاههای مردمی:
ـ موضع امام (ع) در این زمینه، نظارت بر پایگاههای مردی خود و پشتیبانی از آن پایگاهها و بالابردن درجه آگاهی آنها و مجهز کردن آن با همه اسلوبها و روشهای پایداری و بالابردن به سطح پشتازان متعهد بود.
امام غالباً آنان را هشدار می داد تا در دام عباسیان نیفتد ودر مصائب روزگار از نظر اقتصادی و اجتماعی به علت بدبختیها و رفتار بیرحمانه حکام که با آن روبرو می شدند، به آنان کمک می رسانید.....
ـ برای امام از مناطق گوناگون اسلامی که پایگاههای توده ای او آنجا بود، بوسیله نمایندگان او که در آن مناطق پراکنده بودند اموال بسیار می بردند و امام با دقت بسیار و با روشهای گوناگون
می کوشیدند تا آن امر را کاملاً از چشم دولتیان بپوشاند و به نحوی پنهانی عمل کند....
ـ دولت عباسیان در برابر یاران امام (ع) و در پایگاههایی که پشتیبان ا بودند، قاطعانه و بیرحمانه ایستادگی می کرد و برای از میان برداشتن خط مشی و برنامه امام و پراکندن و اداره کردن یاران او کوششهای فراوان بعمل آورد....
موضع امام درمقابل آن کوششها، پندگویی بود که به یاران دلداری می داد و می فرمود: (تهیدست و با ما بودن، بهتر که توانگر بودن و با غیر ما بودن. کشته شدن با ما، بهتر که زنده بودن با دشمن! ما برای هر کس که به ما پناه آورد، پناهگاهیم و برای آن کس که بخواهد به وسیله ما ببیند، نوریم، و آن کس را که به ما پناه آورده، عصمیتم و هر کس که ما را دوست بدارد بحقیقت در بزرگی و مقام با ما است و هر کس که از ما منحرف گردد، جای او در آتش است)
موضع چهارم آماده کردن مسئله غیبت :
ـ امام حسن عسکری (ع) که به وضوح می دید که اراده الهی برای ایجاد دولت الله بر روی زمین و در برگرفتن همه جهان انسانیت و گرفتن دست مستضعفان در زمین، تا خوف آنان به امنیت خاطر تبدیل گردد و خدای را عبادت کنند و هیچ چیز را شریک او نگیرند .......
ـ براین تعلق گرفته است که فرزندش غیبت کند.......
ـ فعالیت امام حسن عسکری (ع) و برنامه ریزی او در تحقق بخشیدن هدف مزبور به دو کار مقدماتی نیازداشت:
1- مخفی کردن مهدی (عج) از چشم مردن و نشان دادن وی فقط به بعضی از خواص
2- آنکه به هر ترتیب، فکر غیبت را در اذهان و افکار رسوخ دهد و به مردم بفهماند که این مسئولیت اسلامی را باید تحمل کنند و مردم را به این اندیشه و متفرعات آن عادت دهند....
بیانیه امام حسن عسکری (ع) سه شکل داشت:
الف) ...... بیانیه های کلی و عمومی درباره صفات مهدی (ع) از قبیل: «وقتی قیام کند، در میان مردم با علم خود داوری خواهدکرد مانند داوری داود که از بینه و دلیل پرسشی نمی کرد».
ب) توجیه و نقد سیاسی در مورد اوضاع موجود، و مقرون کردن آن به اندیشه وجود مهدی (ع) و ضرورت ایجاد دگرگونیها از سوی او و از این قبیل است: «وقتی قائم خروج کند به ویران کردن منابر و جایگاههای خصوصی در مساجد فرمان خواهد داد این جایگاهها به منظور امنیت و محافظت خلیفه از تعدی، و برای افزودن هیبت او در دل دیگران بنا شده است.»
ج) اعلامیه های کلی برای پایگاهها و اصحابش که در آن، ابعاد اندیشه غیبت برای آنان و ضرورت آمادگی و عمل به آن از ناحیه روانی و اجتماعی توضیح داده شده بود، تا غیبت امام (ع) و جدایی او را از آنان بپذیرند. امام به ابن بابویه نامه ای نوشت و در آن فرمود: «بر تو باد بردباری و انتظار گشایش، پیمبر فرمود: برترین عمل امت من انتظار کشیدن گشایش است و شیعه ما پیوسته در اندوه است تا فرزندم ظهورکند........»
3- راه دیگری که امام برای آمادگی غیبت دراذهان مردم انجام داد پنهان نمودن خود و برقراری رابطه با دوستان و طرفداران ازطریق مکاتبه و مراسله بوده است. همچنین نظام و روش وکالتی و وساطتی که امام حسن عسکری (ع) با پایگاههای مردمی خود برگزید، روشی دیگر از روشهای بود که برای فهماندن مسئله غیبت آماده شده بود.............
شهادت امام( ع)
از ابو الادیان نقل کرده اند که گفت: من خادم امام عسکری بودم و رسائل او را به شهرهای دیگر می بردم و جواب می آوردم، در بیماری منتهی به رحلت وی هم نزد او رفتم نامه هایی را که نوشته بود به من داد و فرمود به مداین ببرم من رفتم و پس از پانزده روز برگشتم اما دیدم بانگ زاری و شیون از خانه امام بلند است و جعفر بن علی بر در خانه ایستاده به تعزیت شیعیان پاسخ می دهد. با خود گفتم اگر این مرد امام شد باشد کار امامت دگرگون خواهد شد. در این آن خادمی بیامد و به جعفر گفت کار تکفین تمام شد بیا بر جنازه برادرت نماز بگزار جعفر و همه حاضران به داخل خانه رفتند من هم رفتم و امام را کفن شده دیدم. جعفر پیش رفت تا در نماز امامت کند وقتی خواست تکبیر بگوید ناگهان کودکی با چهرة گندمگون و موئی کوتاه و مجعد و دندانهایی که بینشان گشادگی بود پیش آمد وردای جعفر را کشیده گفت: ای عم عقب برو من برای نماز بر پدرم از تو شایسته ترم جعفر در حالیکه رنگش از خشم تیره شد عقب رفت و آن کودک بر جنازه امام نماز گزارد او مهدی موعود امام دوازدهم (عج) بود.
تالیفات امام حسن عسکری (ع)
1- تفسیر قرآن منسوب به او
2- نامه آن حضرت به اسحاق ابن اسماعیل نیشابوری
3- مجموعه حکم، مواعظ و کلمات قصار امام که در کتب حدیث و تاریخ ثبت است.
4 - «رساله المنقبه» درمسائل حلال و حرام که منسوب به اوست و «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» از آن سخن گفته است
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||